آخرین اخبار

26. شهريور 1404 - 10:00   |   کد مطلب: 30058
ظهور عیسی(ع) بهانه بازگشت یهودیان به فلسطین؛
نقش مسیحیان انجیلی چیست؟
در اندیشه مبلغان انجیلی، «بازگشت یهودیان» با بازگشت دوم مسیح و رستاخیز مردگان پیوند خورده بود و رخدادهای پیش یا پس از آن، با مسیحی‌شدن یهودیان همراه می‌شد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «آوای فامنین» به نقل از ایرنا،  اواخر قرن نوزدهم درست در زمانی که فلسطین در آستانه دوره‌ای جدید قرار داشت، سروکله «صهیونیسم» پیدا شد. صهیونیسم پدیده‌ای خارجی و بیگانه بود که در قرن شانزدهم در قامت یک پروژه مسیحی انجیلی در اروپا مجال عرض اندام پیدا کرد. شمار قابل توجهی از مسیحیان پروتستان معتقد بودند که بازگشت یهودیان به «صهیون» تحقق وعده‌هایی است که خداوند در عهد عتیق به یهودیان داده است. این امر زمینه‌ساز ظهور دوم مسیح و آغازگر آخرالزمان خواهد بود، روندی که بسیاری از انجیلی‌ها به دنبال تسریع آن بودند.

آنها اولین کسانی بودند که یهودیان را نه پیروان یک دین که اعضای یک ملت یا نژاد می‌دانستند. این عده به‌ویژه در ایالات متحده و بریتانیا فعال بودند و برخی‌شان مناصب بالایی داشتند.

«ایلان پاپه» (Ilan Pappe) مورخ اسرائیلی در کتاب «لابی‌گری برای صهیونیسم در دو سوی اقیانوس اطلس» نشان می‌دهد که چگونه بیش از یک قرن لابی‌گری نقشه خاورمیانه را دگرگون ساخت. لابی‌های حامی رژیم اسرائیل توانستند سیاستمداران بریتانیایی و آمریکایی را متقاعد کنند تا چشم بر نقض آشکار حقوق بین‌الملل از سوی این رژیم ببندند، کمک‌های نظامی بی‌سابقه‌ای به آن اعطا و حقوق فلسطینیان را انکار کنند.

«ایلان پاپه» از برجسته‌ترین «مورخان نوین» اسرائیلی به شمار می‌آید که با نگاه‌های انتقادی‌اش به‌ویژه درباره‌ «روز نکبت» و آوارگی فلسطینی‌ها شناخته می‌شود. او سال‌ها در دانشگاه حیفا تدریس کرد و سپس به‌دلیل فشارهای سیاسی به بریتانیا مهاجرت کرد. پاپه اکنون استاد تاریخ در دانشگاه «اکستر» و مدیر «مرکز اروپایی مطالعات فلسطین» است.

قصد داریم طی چند مطلب ترجمه فصل اول کتاب پاپه با عنوان «پیشگامان مسیحی صهیونیسم» را برای نخستین بار در ایران منتشر کنیم. بخش‌اول و بخش‌دوم پیش‌تر منتشر شدند. بخش‌سوم در ادامه آمده است:

ظهور عیسی(ع) بهانه بازگشت یهودیان به فلسطین؛ نقش مسیحیان انجیلی چیست؟

«چارلز هنری چرچیل» کنسول بریتانیا در دمشق

سرهنگ چارلز هنری چرچیل برنامه داشت با جمع‌آوری دادخواستی از جامعه یهودیان ساکن سوریه و فلسطین، حمایت لازم را جلب کند و حتی پیش از مذاکره با امپراتوری عثمانی، به سراغ قدرت‌های اروپایی برود. مونتفیوری منتظر ماند تا ببیند چرچیل تا کجا می‌تواند این طرح را پیش ببرد. این کنسول توانست رضایت محمدعلی پاشا را جلب کند یا دست‌کم، حاکم مصر مایل بود تا در این‌باره بیشتر گفت‌وگو کند. اما این رضایت خیلی زود بی‌اهمیت شد، زیرا محمدعلی پاشا حکومت خود بر فلسطین را از دست داد.

شخصیت و اقدامات چرچیل شایسته توجه است، او پایه‌های چیزی را گذاشت که بعدها «اعلامیه بالفور» نام گرفت. چرچیل پیشنهاد داد که پروژه ایجاد یک دولت یهودی می‌تواند به فردی مانند خودش، یعنی یک «مقام دولتی» سپرده شود که مسئول هماهنگی میان «وزارت خارجه» و «کمیته یهودیان عهده‌دار مذاکرات» باشد. درست است که در نهایت این نقش به او واگذار نشد اما همین روش بعدها به‌کار گرفته شد.

در این دوران می‌توان دو لابی متفاوت را در بریتانیا مشاهده کرد که بعضا با یکدیگر هماهنگ بودند. یکی لابی مذهبی بود که از فلسطین یهودی دفاع می‌کرد و انگیزه‌های فرجام‌شناسانه داشت و دیگری لابی سیاسی- راهبردی بود که خواهان فلسطینی تحت کنترل بریتانیا بود و انگیزه‌های ژئوپولیتیک داشت. موفقیت لابی نخست وابسته و در گرو قدرت لابی سیاسی بود.

در نیمه دوم قرن نوزدهم، استراتژی رسمی بریتانیا حفظ تمامیت امپراتوری عثمانی بود و بنابراین هیچ برنامه واقعی و عمل‌گرایانه‌ای برای تشکیل «فلسطین بریتانیایی» وجود نداشت. لابی مذهبی می‌کوشید با اقلیتی از سیاستمداران عالی‌رتبه همکاری کند که مخالف این اجماع بوده و در واقع به فروپاشی عثمانی امید داشتند. آن‌ها بخشی از لابی بزرگ‌تری بودند که ایجاد «خاورمیانه بریتانیایی» به‌جای «خاورمیانه عثمانی» را دنبال می‌کردند.

حتی وقتی سیاست رسمی بریتانیا همچنان بر حفظ عثمانی متمرکز بود، باز هم فضای کافی برای گسترش نفوذ امپراتوری در فلسطین وجود داشت. امروز با نگاهی به گذشته می‌توان گفت همین نفوذ بود که در نهایت به ساخت بنیان‌های فلسطین یهودی کمک کرد. روش اصلی برای افزایش نفوذ، گرفتن هر چه بیشتر «کاپیتولاسیون‌ها» از عثمانی بود که شامل مجموعه‌ای از امتیازها و مجوزهایی می‌شدند که دولت عثمانی تحت فشار لندن به شهروندان بریتانیایی می‌داد. در دوران اوج قدرت عثمانی، کاپیتولاسیون‌ها قراردادهایی دوجانبه با دولت‌های اروپایی بودند تا رفت‌وآمد و تجارت بازرگانان اروپایی آسان‌تر شود، اما بعدها به مجموعه‌ای از امتیازات ویژه برای اتباع اروپایی در خاک امپراتوری بدل شدند.

ظهور عیسی(ع) بهانه بازگشت یهودیان به فلسطین؛ نقش مسیحیان انجیلی چیست؟

«سر جورج گاولر» فرماندار استرالیای جنوبی

این امتیازات باعث شد که میسیون‌های مسیحی بتوانند پروژه‌های خیریه‌ای همچون بیمارستان‌ها را پایه‌گذاری و گسترش دهند، جامعه محلی بریتانیایی را تقویت و هیات‌های اکتشافی برای بررسی و نقشه‌برداری از کشور اعزام کنند. وجود سفرنامه‌های بریتانیایی متعدد از قرن نوزدهم نشان‌دهنده همین نفوذ فزاینده در داخل فلسطین است. همان‌طور که در آفریقا شاهد بودیم، این‌گونه سفرنامه‌ها و تحقیقات معمولاً پیش‌زمینه تصرف‌های امپریالیستی هستند. بنابراین، سفر به این سرزمین و تصور «بازگشت یهودیان» به آن، ارتباطی تنگاتنگ با گسترش نفوذ بریتانیا در جهان عرب و به‌طور خاص در فلسطین داشت.

برای آنکه بریتانیا بتواند متحدان اروپایی‌اش را متقاعد کند که جدا کردن فلسطین از دست امپراتوری عثمانی نه‌تنها ضرورتی راهبردی بلکه تکلیفی مذهبی است، لابی‌های نوپای مسیحی و یهودی صهیونیسم نیاز داشتند افراد صاحب‌قدرت را به‌خدمت گیرند تا به سیاستمدارانی دسترسی پیدا کنند که قادر به تحقق این چشم‌انداز بودند.

پیش‌تر با شفتسبری و چرچیل، دو تن از آنان آشنا شدیم؛ اما این دو تنها پیشگامان مسیحی صهیونیسم نبودند. افراد دیگری نیز از ایده بازگرداندن یهودیان به فلسطین پشتیبانی کردند که یکی از این چهره‌های برجسته، «سر جورج گاولر»، قهرمان جنگ واترلو و فرماندار استرالیای جنوبی بود. او در استرالیا به‌طور مستقیم از استعمار مهاجرنشین تجربه کسب کرده بود، همان الگویی که امپراتوری بریتانیا بعدها در فلسطین اجرا کرد.

گاولر در سال ۱۸۴۸ نوشت: «بسیار خوشحال خواهم شد اگر شاهد این باشم که یهودیان نیرومندی در آبادی‌های کشاورزی فلسطین ساکن ‌می‌شوند و بر فراز کوه‌های اسرائیل در برابر هر متجاوزی مقاومت می‌کنند. هیچ چیز در زندگی برایم باشکوه‌تر از آن نیست که سهمی در یاری‌رساندن به آنان در تحقق چنین امری داشته باشم.»

گاولر بسیار فراتر از پیشگامان اولیه گام برداشت. او «صندوق استعمار فلسطین» (نهادی برای تامین مالی اسکان یهودیان و ایجاد آبادی‌های کشاورزی در فلسطین) را تاسیس کرد تا به نخستین مهاجران صهیونیست در سرزمین جدیدشان کمک کند.

لابی‌گران مسیحی و یهودی صهیونیسم از همان آغاز صدای خود را به گوش سیاستمداران رساندند و این تاکتیک همواره موفق عمل کرده است. درحالی‌که جنبش ملی فلسطین حتی امروز نیز همچنان برای یافتن جای پایی در میان نخبگان سیاسی جهانی تقلا می‌کند.

«بنجامین دیزرائیلی» نخست‌وزیر وقت بریتانیا یکی از چهره‌های مهمی بود که در این دوران به جمع حامیان صهیونیسم پیوست. او در سال ۱۸۷۷ مقاله‌ای نوشت و پیش‌بینی کرد که در مدت ۵۰ سال، ملتی یهودی با جمعیتی یک میلیون نفری در فلسطین شکل خواهد گرفت. همان‌طور که اشاره شد، لابی زمانی بیشترین قدرت را داشت که آرزوی فلسطین یهودی با تمایل به فلسطین بریتانیایی یکی شود و دیزرائیلی در این مورد هر دو انگیزه را نمایندگی می‌کرد.

فارغ از آرزوی دیدن یهودیان در فلسطین، این سرزمین زمانی برای او اهمیت بیشتری پیدا کرد که بخش بزرگی از سهام «شرکت کانال سوئز» (شرکتی فرانسوی- مصری برای مدیریت پروژه حفاری و بهره‌برداری از کانال سوئز) را از فرانسوی‌ها خرید و کنترل عملیاتی شرکت را به‌دست گرفت. دیزرائیلی همچنین در جست‌وجوی پیروزی‌های امپریالیستی دیگری بود چرا که درگیری‌های نظامی چندان به سود او پیش نمی‌رفتند. امپراتوری پس از پنج ماه نبرد و با تلفات انسانی چشمگیر توانست بر قبیله «زولوها» در آفریقای جنوبی پیروز شود و با اینکه در سال ۱۸۷۹ نیز در «جنگ دوم افغان و انگلیس» به موفقیت دست یافت، نماینده بریتانیا در کابل ترور شد.

در کنار سیاستمداران، پشتیبانی نویسندگان و اندیشمندان نیز بخش مهمی از این تلاش هماهنگ بود. یکی از شاخص‌ترین چهره‌ها «جورج الیوت»، نویسنده انگلیسی بود که عمیقا از تربیت مسیحی انجیلی خود تاثیر پذیرفته بود. «دانیل دروندا» آخرین رمان او، اشتیاق به بازگرداندن یک دولت یهودی را بازتاب می‌دهد و قهرمان داستان تصمیم می‌گیرد زندگی خود را وقف این آرمان کند.

ظهور عیسی(ع) بهانه بازگشت یهودیان به فلسطین؛ نقش مسیحیان انجیلی چیست؟

«جورج الیوت» نویسنده انگلیسی

گفته می‌شود کتاب الیوت «الیعزر پرلمان»، یک روشنفکر یهودی نامدار را «صهیونیست» کرد و او به همین جهت نام خود را به «الیعزر بن‌یهودا» تغییر داد. الیعزر به‌عنوان پدر زبان عبری نوین شناخته می‌شود که به زبان مشترک نخستین مهاجران صهیونیست بدل گشت و بعدها زبان رسمی دولت رژیم اسرائیل (رژیم صهیونیستی) شد.

یکی دیگر از کسانی که به‌عنوان نخستین لابی‌گران صهیونیسم ایفای نقش کرد، «چارلز هدون اسپرجن» کشیش بریتانیایی بود که سلسله‌مراتب رسمی کلیسای انگلیکانی را به چالش کشید و اندیشه هزاره‌گرایی را در سراسر اروپا و فراتر از آن فراگیر ساخت. اسپرجن در اروپا به «شاهزاده واعظان» شهرت داشت.

«آینده یهودیان» دغدغه اصلی او نبود، اما اثرات کلیدی‌اش بر جنبش صهیونیسم قابل مشاهده است. برای بسیاری از مسیحیان صهیونیسم در سده نوزدهم، تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین تاریخی، مأموریتی مذهبی بود. اندیشه اینکه یهودیان باید به فلسطین بازگردند و خانه خود را آنجا بنا کنند، حتی از سده هفدهم در میان برخی از مبلغان برجسته انجیلی رواج داشت. در اندیشه آنان، «بازگشت یهودیان» با بازگشت دوم مسیح و رستاخیز مردگان پیوند خورده بود و رخدادهای پیش یا پس از آن، با مسیحی‌شدن یهودیان همراه می‌شد.

اسپرجن این پرسش قدیمی مسیحی‌های صهیونیست که «آیا یهودیان باید پیش از رستاخیز مسیحی شوند یا پس از آن؟» را کنار گذاشت. او نوشته است: «نمی‌خواهم تعیین کنم که کدام یک از این دو مقدم است. آنان باید بازگردند و باید ایمان بیاورند.»

«ادوین شرمن والاس»، کنسول آمریکا در بیت المقدس نیز چنین اندیشه‌ای را در سر می‌پروراند. او حتی باور داشت که هم بومیان فلسطینی و هم یهودیان مهاجر باید مسیحی شوند. بااین‌حال، اولویت نخست او تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین بود، زیرا اعتقاد داشت تنها یهودیان در این سرزمین «حقوق ملی» دارند. والاس می‌نویسد: «یهود آرزوها و ایده‌های ملی دارد. کجا به غیر از اینجا آرزوهای آن محقق و ایده‌هایش عملی خواهد شد؟»

لابی‌گری اولیه گاهی درون یک خانواده شکل می‌گرفت. خاندان «کازالت» از ستون‌های لابی صهیونیسم مسیحی در بریتانیا بودند. «ادوارد کازالت» پدربزرگ صنعتگری بود که با تجارت با روسیه تزاری به ثروت رسید و به‌عنوان یک مسیحی متعهد، از وضعیت یهودیان متأثر شد و برای اسکان آنان در فلسطین تبلیغ می‌کرد. تلاش‌های او بعدها به‌وسیله نوه‌اش «ویکتور کازالت» ادامه یافت، کسی که دوست نزدیک «حاییم وایزمن»، نخستین رئیس‌جمهوری [رژیم] اسرائیل بود و در تاریخ‌نگاری صهیونیستی به‌عنوان یک «صهیونیست غیریهودی» از او یاد می‌شود.

«لارنس آلیفنت» یکی دیگر از این صهیونیست‌های غیریهودی فعال بود که حتی کوشید نخستین کلنی یهودی را در فلسطین بنا کند. او نماینده مجلس و پیرو لرد شفتسبری بود. آلیفنت تصمیم گرفت لابی‌گری برای صهیونیسم را با انتشار کتابی پی گیرد و آن را برای نمایندگان مجلس و وزیران دولت فرستاد. کتاب او «سرزمین جِلعاد» نام داشت و در آن از پارلمان بریتانیا خواسته بود به بازگرداندن یهودیان اروپای شرقی به فلسطین کمک کند.

آلیفنت نخستین لابی‌گری بود که به زندگی بومیان در فلسطین اذعان داشت و پیشنهاد داد در این خصوص الگوی استعمار مهاجرنشین که توسط آمریکا به‌کار گرفته شده بود اجرا شود؛ یعنی راندن بومیان به «ذخیره‌گاه‌ها» و این پروژه را راه‌حل مناسبی برای مسئله جمعیت بومی فلسطین می‌دانست.

ظهور عیسی(ع) بهانه بازگشت یهودیان به فلسطین؛ نقش مسیحیان انجیلی چیست؟

بومیان سرخپوست در «ذخیره‌گاه‌ها»

تاریخ‌نگارانی مانند «دیوید سزارانی» این برهه را صرفا بخشی از تاریخ جامعه‌ یهودی بریتانیا می‌دانند و این اندیشه‌ها و ابتکارات را کم‌اهمیت جلوه می‌دهند. اما من فکر می‌کنم این افکار ریشه‌هایی عمیق بودند که در خاک رفتند و بعدها لابی‌گری صهیونیسم را تغذیه کردند؛ لابی‌ای که با آگاهی کامل از فاجعه‌ای که می‌آفرید و بی‌اعتنایی به پیامدهای آن، توانست حمایت نهادهای انگلیسی- یهودی را برای پروژه استعمار فلسطین جلب کند.

پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا مفاهیم الاهیاتی یهودی- مسیحی که استعمار فلسطین را به‌عنوان یک ضرورت مذهبی توجیه می‌کردند، صرفا پاره‌ای از ایده‌های انتزاعی و اسرارآمیز بودند؟ من معتقدم این مفاهیم نگرش‌هایی درباره ساکنان فلسطین بوجود آوردند که اثرات قدرتمند آن هنوز هم برجا مانده است.

انتهای خبر/ح

 

دیدگاه شما

وضع هوای فامنین
عکس ماهواره ای شهرستان فامنین
قیمت روز طلا، سکه و ارز در بازار
پایگاه اطلاع رسانی تامین اجتماعی
فرمانداری فامنین
شهرداری فامنین
کانال تلگرامی آوای فامنین
بازی قیام مختار