محمدکاظم انبارلویی:پنجشنبه گذشته وزيران خارجه گروه 8 در پايان نشست خود در لندن نگراني خود را از عدم پيشرفت در گفتگوهاي هسته اي با ايران اعلام كردند. هيگ وزيرخارجه انگليس در پايان نشست با پررويي و بي حيايي گفته است؛ رويكرد قدرتهاي جهاني مبتني بر دوگانه ديپلماسي و تحريم است. ضمن اينكه فرصت ديپلماسي ابدي نيست. اين موضع را مي شود پاسخ پايتخت هاي 1+5 و شركايشان به مذاكره نصفه ونيمه آلماتي 2 تلقي كرد. گفتگو را رها مي كنند بعد اظهار نگراني مي نمايند. ديپلماسي را به مسخره مي گيرند و بعد از ده سال گفتگوي ديپلماتيك مي گويند "ابدي نيست".
ميگويند ما روي دوگانه ديپلماسي و تحريم حركت ميكنيم و روز قبل از مذاكرات آلماتي 2 چند قلم به تهديدها و تحريمها اضافه ميكنند و بعد ميآيند روي ميز مذاكره با يك قيافه جدي مينشينند! بعد معلوم ميشود شوخي بوده است. آنها هيچ حرف فني و حقوقي در برابر منطق ايران ندارند.
10 سال است كه غرب با تعريف صحنه زمين بازي جديد پيشرفتهاي ايران در فناوريهاي نوين را به چالش كشيده و به اين بهانه خصومتهاي خود را باز تعريف ميكند. غرب از يك سو با طراحي گفتگوهاي چندجانبه درصدد كُند كردن سرعت پيشرفتهاي ايران است و از سوي ديگر ميخواهد خصومت پايان ناپذير خود با انقلاب اسلامي را در يك قالب به ظاهر حقوقي آن هم حقوق بين الملل تعريف كند.
ملت ايران با هوشمندي در برابر اين ترفند با مقاومت ايستاده است و بهانه را از دست آنها ربوده و كوس رسوايي زياده خواهي آنان را بر بام جهان به صدا درآورده است.
آخرين گفتگوي ايران با 1+5 در آلماتي 2 رخ داد. پنج دور گفتگو آن هم طي دو روز، بي سابقه بود. هيئت ايراني مثل هميشه با پيشنهاد مشخص و اختيارات كامل و نيز منطق روشن و شفاف ظاهر شد. اما طرف ديگر با يك حقه ديپلماتيك نخ نما از زير بار تداوم گفتگو فرار كرد و آن را به وقت ديگر موكول نمود.
در پايان مذاكرات خانم اشتون كه نمايندگي 5 قدرت جهاني را در مذاكرات مديريت مي كند، گفت: هيئت همراه او به پايتختهايشان باز ميگردند تا پيشنهادات مطرح شده ايران را بررسي كنند.
مفهوم اين موضوع آن است كه هيئتي كه اشتون آن را نمايندگي مي كند اختيارات كافي براي تصميم گيري ندارند.
اين موضع شأن و مرتبت خانم اشتون به عنوان رئيس ديپلماسي اتحاديه اروپا را در حد يك پيك خبري فروكاهيدو نشان داد آنها مأمور آوردن و بردن خبر هستند و هيچ اختياري براي تصميم گيري ندارند.
وندي شرمن معاون سياسي وزارت خارجه آمريكا، سايمون گس سفير سابق انگليس در ايران، ماژائوشو دستيار وزير خارجه چين، سرگئي ربايكوف معاون وزيرخارجه روسيه، ژاك اودبير مدير كل وزارت خارجه فرانسه و هانس ديتر لوكاس از مقامات ارشد وزارت خارجه آلمان آن سوي ميز مذاكره با ديپلمات جواني نشسته اند كه تنها سلاح او ايمان به خدا و اعتقاد به قدرت ملت ايران و نيز منطق الهي و انساني است. و جالب اين است كه در اين هماوردي هر 5 قدرت جهان احساس ضعف و سردرگمي دارند.
طرف گفتگو اصلاً تمركز روي مباحث مورد چالش ندارد. به تنها چيزي كه فكر ميكند "تغيير رفتار" و "تغيير ساختار" جمهوري اسلامي است ومتوجه نيست ادامه غيرقانوني چالش هستهاي و بهانه قراردادن آن براي تهديد ها و تحريمها مورد نقد جدي جامعه جهاني است. آنها براي رفع اين شبهه نام خود را "جامعه جهاني" گذاشته اند تا گريزي براي رسوايي باشد اما اين اتفاق در سايه صبوري ملت ايران افتاده است و نوعي بيداري در ملتها و حتي دولتهاي جهان پديد آمده است كه بالاخره يك جا بايد در برابر زياده خواهيها و زورگوييها ايستاد و آن را متوقف كرد. ايران طي ده سال گذشته گامهاي زيادي براي اعتمادسازي برداشت. حتي در مقطعي همه فعاليتهاي خود را به تعليق در آورد. اما از اول معلوم بود كه آنها دنبال چيزي فراتر از صورت ظاهري دستورجلسات گفتگو هستند. غرب طي ده سال گذشته نه تنها گامي براي جلب اعتماد ايران برنداشت بلكه با اقدامات خصمانه و از طريق ساز و كارهاي غيرقانوني قطعنامه هاي سازمان ملل، زشت ترين رفتار را نسبت به ملت ايران روا داشت. يكي از علل طولاني شدن مذاكرات اين است كه آنها همواره به دنبال يك "دولت اميد" در تهران بودند تا از طريق آن سياستهاي تجاوزكارانه خود را در مقوله "تغيير رفتار" و "تغيير ساختار" عملياتي كنند. آنها به دنبال باز توليد استبداد در داخل هستند تا در سايه آن بازگشت استعمار را كه سه دهه به تعويق افتاده سامان دهند . فلسفه شرارت در انتخابات سال 88 ونيز مانور قدرت در 18 تير سال 78 هم همين بود. آنها به "گفتگو" از يك سو و "زمان" از سوي ديگر نيازمندند تا اين هدف شوم خود را عملياتي كنند. تعيين مهلت شش ماهه از سوي آنها درست براي همين است تا ببينند دولت آينده در ايران چگونه سامان مي يابد.
اشتباهات فاحش آنان در خصوص نقش دولت و ساختار حكومت و جايگاه مردم در نظام سياسي ما و از همه مهمتر نقش آموزه هاي دين در شكل گيري قدرت در ايران باعث شده است بيش از سه دهه بر طبل دشمني بكوبند در حالي كه نتيجه اي جز رسوايي و پرداخت هزينه بيشتر نداشته باشند.
به نظر مي رسد صبوري ملت ايران هم حدي دارد. بايد درتمام گامهاي اعتمادساز گذشته تجديدنظر كرد. چرا كه ما در ازاي برداشتن هر يك از گامهاي اعتماد ساز نه تنها امتيازي نگرفتيم بلكه يك ضربه خصومت آميز در حوزه سياست، اقتصاد و اخلال در روابط خارجي دريافت كرديم. لذا جمع بندي اين ميتواند باشد كه آنها هرچه از دستشان برآمده كردهاند واگر نكردهاند نتوانستهاند. پس دليلي ندارد ما بخواهيم باز براي اثبات صداقت خود گامهاي به اصطلاح اعتمادساز برداريم. از منظر بيروني هيچ تناسب و توازني بين برداشتن گامهاي ما و گامهاي آنان وجود ندارد. خروج از ان پي تي و پايان دادن به بساط دوربين هاي آژانس و بازرسيهاي سرزده و عدم قبول حل مناقشه از طريق گفتگو، يك روز بايد صورت گيرد تا آنها قدر مداراي ملت ايران با خود را بدانند.
اكنون عضويت در آژانس براي ايران فقط هزينه است و اين نهاد بين المللي نه تنها گامي براي پيشرفت فناوريهاي صلح آميز هستهاي در ايران برنداشته است بلكه به صورت مانعي براي فعاليتها عمل ميكند و معلوم نيست ما چرا بايد براي ايجاد اين مانع هزينه پرداخت كنيم.
ما بايد به گفتگوها پايان دهيم چرا كه اعضاي هيئت اعزامي از سوي 1+5 نه اختياري دارند و نه واجد دانش كافي براي پيشبرد گفتگوها هستند. آن سوي هيئت جمعي نشستهاند كه فاقد عقلانيت سياسي و ديپلماتيك ميباشند و دارند با تداوم رفتار خصمانه خود كاري ميكنند كه حتي ما از فتواي تحريم پشيمان شويم. عقلانيت حكم ميكند در مسيري كه آنها براي ما تعيين كردهاند قدم نگذاريم و به گفتگوها پايان دهيم تا آنها به التماس بيفتند و از خبط عظيمي كه مرتكب شده اند اظهار ندامت كنند. اشتباه ما اين است كه برداشتن تحريمها را نتيجه گفتگو قرار دادهايم در حالي كه بايد شرط گفتگو باشد. نتيجه گفتگو بايد همكاري و پايان خصومت باشد. امروز با رفتار كودكانه نمايندگان 1+5 نه شروط گفتگو مهياست و نه امكاني براي همكاري وجود دارد.
نكته مهمتر اينكه در فناوري صلح آميز هستهاي كه ايران به دنبال آن است ممكن است قدرتي فراتر از توليد بمب هستهاي پنهان باشد كه آنها از آن هراس دارند. لذا رفتار آنها طوري است كه گويي هراسي از توليد بمب ندارند بلكه هراس آنها متوجه وجه "صلح آميز" اين فناوري است. ما بايد بدانيم اين قدرت چيست كه آنها از آن هراس دارند و نمي خواهند دولتها و ملتهاي ديگر به آن دست يابند و همه قدرت خود را براي ممانعت از حق غني سازي اورانيوم متمركز كردهاند. ايران در اين هماوردي علمي پرچمدار صلح و آنها پرچمدار جنگ و خصومت هستند. آنها ميخواهند پرچم صلح را از ما بگيرند و ما را آلوده به كارهايي كنند كه خود را به آن ملوث كرده اند. آنها از فناوري صلح آميز هستهاي مي ترسند. اگر اين ترس را نداشتند بايد از آن استقبال ميكردند. مغزهاي فاسد آنها و قلب هاي آكنده از كينه و دشمني با ملتها آنان را به راهي بي بازگشت كشانده است. راهي كه جز تداوم كشتار مردم نظير آنچه كه در ناكازاكي و هيروشيما اتفاق افتاد متصور نيست.
اگر ما به تداوم گفتگوها بي اعتنا باشيم كم كم افرادي پشت نمايندگي 1+5 پنهان شدهاند خود را نشان خواهند داد. آن وقت گفتگوي حقيقي با اختيارات كافي شكل ميگيرد و ممكن است به نتيجه هم برسد.
به نقل از جهان
دیدگاه شما