آرام، پشت فرمان خودرو تان نشسته ايد و منتظرهستيد گره ترافيك عصرگاهي باز شود. نزديك غروب است و خيابان حسابي شلوغ. با اين ازدحام و شلوغي هم طبيعي است كه نتوانيد با سرعت دلخواه حركت كنيد. براي همين هم حركت ماشينها بيشتر شبيه مورچههايي است كه در يك صف، دنبال هم راه ميروند؛ نه ماشينهايي كه ميتوانند با سرعت مسيرشان را طي كنند.
ترافيك به اندازه كافي خسته كننده است، اما چارهاي نيست. بايد صبر كرد. در همين حال، ناگهان صداي وحشتناكي ميشنويد و با تكاني شديد، كمي جلو ميرويد. يكي دو ثانيه زمان لازم است تا متوجه شويد چه اتفاقي افتاده... بله، ماشيني كه پشت شما بود، يك لحظه فراموش كرده ترمز كند و حالا نيمي از اتومبيل او و نيمي از اتومبيل شما له شده و در هم فرورفته است.
البته ماجرا فقط به اين نوع تصادفها ختم نميشود. خيلي وقتها فقط كافي است آينههاي دو ماشين به يكديگر بخورد و از شدت ضربه خم شود. آن وقت است كه باز هم رانندهاي عصباني و پرخاشگر ميتواند با شروع درگيريهاي لفظي و فيزيكي، اين صحنه را به ميدان جنگ تبديل كند.
ظرفيتها متفاوت است
شب بايد فرزندتان را به مطب دكتر ببريد و در ترافيك گير افتادهايد. ديرتان شده است. از طرفي مهلت پرداخت قسطهاي ماشين هم نزديك است و هنوز پولي را كه بايد تهيه كنيد، آماده نكرده ايد. از صبح در محل كارتان بوده ايد و حالا هم خسته و كلافه از كار و ترافيك، در حال طي كردن مسير اداره تا خانه هستيد. ترافيك به اندازه كافي خسته كننده است و زماني كه بعضي رانندهها احساس زرنگي ميكنند و ميخواهند راه شما را بگيرند، اين خستگي هم بيشتر به چشم ميآيد. آن وقت است كه شايد كنترل احساسات غيرممكن شود، اما در آن شرايط هم خيليها هستند كه ميتوانند آرامش خود را حفظ كنند. به خوبي ميدانند چطور بايد در سختترين موقعيتها هم آرام ماند و چگونه برخورد كرد، اما چرا برخي ديگر از رانندهها نميتوانند در اين لحظات آرامش خود را حفظ كنند و برخوردي منطقي داشته باشند؟ ميگويند بايد صبور بود و به اين زوديها از كوره در نرفت، اما چطور ميتوان اين خصوصيت اخلاقي را پرورش داد؟
ميزان صبر و تحمل انسانهاي مختلف با يكديگر متفاوت است، ظرفيت انسانها يكسان نيست و اگر آن را مانند ليوان آب تصور كنيم، ميتوان گفت برخي افراد ليوان بزرگ تري دارند و برخي ديگر ليواني كوچك تر. در نتيجه طبيعي است كه ليوان بزرگتر هم گنجايش و ظرفيت بيشتري داشته و برعكس، ليوان كوچكتر ظرفيتي كمتر. با اين مثال مشخص ميشود ظرفيت افراد در رويارويي با شرايط استرس زا متفاوت است و همين تفاوت هم موجب خواهد شد برخوردشان يكسان نباشد. به همين دليل است كه گاهي ميبينيم، افراد حتي با شنيدن صداي بوق خودروي پشتي هم از كوره در ميروند و نميتوانند خودشان را كنترل كنند. آنها چنان ظرفيت شان پر شده است كه صداي بوق خودروهاي ديگر برايشان مانند قطره آبي اضافي است كه آنها را سرريز ميكند و آرامش شان را ميگيرد. در مقابل، كساني هم هستند كه ظرفيت بيشتري دارند و حتي در بدترين تصادفهاي رانندگي هم صبور و آرام باقي ميمانند. بنابراين يكي از نكات مهم اين است كه بپذيريم افراد ظرفيتهاي مختلفي دارند كه اين تفاوتها هم در ساختار خانواده معنا پيدا ميكند و هم از نظر ارثي و ژنتيكي.
چرا كاسه صبرمان لبريز ميشود؟
به نظر ميرسد اگر شخصي با آرامش زندگي كند و چندان مشكلي در زندگي اش نداشته باشد، احتمال بروز اين عصبانيتها و پرخاشگريها هم كمتر ميشود. با وجود اين، گاهي ميبينيم افراد با كوچكترين استرسي كنترل شان را از دست داده و واكنشي نامناسب نشان ميدهند.
درباره عللي كه باعث ميشود استرسهاي متعددي براي فرد به وجود بيايد و روي هم تلنبار شود، ميتوان گفت كه مسائل مختلفي مانند مشكلات خانوادگي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي وجود دارد كه ميتواند باعث ايجاد چنين شرايطي شود و عرصه را بر فرد تنگ كند. بنابراين در صورت بروز اين گونه مشكلات بايد به فكر باشيم تا به موقع و از راه درست آنها را حل كنيم.
نوع نگرش افراد هم ميتواند در اين زمينه نقش مؤثري داشته باشد. عدهاي هستند كه در طول زندگي به تدريج به اين باور رسيده اند كه خودشان بايد حق شان را بگيرند. بعضي ممكن است خودشان تجربههاي ناخوشايندي در اين باره داشته باشند و فكر كنند اگر از مسير قانوني اقدام كنند، هيچ وقت به حق شان نخواهند رسيد يا اين كه زمان زيادي ميگذرد تا حق شان را بگيرند و به همين دليل هم سعي ميكنند خودشان وارد عمل شوند. گروه ديگري هم هستند كه فقط به آنچه از ديگران شنيده اند، اكتفا ميكنند و باور دارند اگر خودشان اقدام كنند، سريعتر به نتيجه خواهند رسيد و بهتر و زودتر ميتوانند به حق شان برسند. به همين دليل هم ممكن است اين افراد به اشتباه نتيجه گيري كنند و بگويند خودشان بايد براي گرفتن حق شان دست به كار شوند كه البته چنين طرز تفكري در جامعه ميتواند خطرناك هم باشد؛ ولي متأسفانه گاهي پيچ و خمهاي اداري موجب ايجاد چنين نگرشي ميشود. در اين گروه، كساني كه نگران ارزيابي غلط مأمور راهنمايي و رانندگي هستند نيز ممكن است خودشان براي رسيدن به حقي كه دارند، اقدام كنند و منتظر رسيدن مأمور نمانند.
حتماً شما هم بعضي از رانندهها را ديده ايد كه به قول معروف دست پيش را ميگيرند كه پس نيفتند. همانها كه ميدانند خودشان مقصرند، ولي طوري وانمود ميكنند كه انگار چيزي هم طلبكارند. اينها هم كساني هستند كه تصور ميكنند با دعوا كردن و داد و بيداد ميتوانند طرف مقابل را محكوم كنند و او را در حالتي تدافعي قرار دهند. اين نوع برخورد موجب ميشود طرف مقابل عقب نشيني كرده و حتي باور كند خودش مقصر بوده است. البته گروه ديگري هم هستند كه تصور ميكنند اگر با طرف مقابل درگير شوند و سر و صدا راه بيندازند، ديگران حق را به آنها خواهند داد. در اين مواقع حتي ممكن است قبل از رسيدن مأمور راهنمايي و رانندگي هم مشكل حل شود و اين اشخاص با گرفتن خسارت و... از جريان تصادف سودي به دست آورند.
كساني هم هستند كه به نظر ميرسد بيشتر به دنبال بهانه ميگردند تا خودشان را تخليه كنند. بعضي افراد در طول زندگي، مشكلات و مسائلي را كه برايشان پيش ميآيد، جابه جاسازي ميكنند. به عنوان نمونه ممكن است در زندگي خانوادگي مشكلي داشته باشند، ولي تصادف را بهانه ميكنند تا خودشان را از اين طريق تخليه كنند و آرامتر شوند.
مسائل فرهنگي هم ميتواند در اين زمينه مؤثر باشد. به طوري كه بعضي از افراد كه با فرهنگ صحيح رانندگي يا حتي فرهنگ زندگي شهرنشيني آشنا نيستند، ممكن است هميشه منتظر شرايطي باشند تا رفتاري ضداجتماعي و نابهنجار از خودشان نشان دهند. اين افراد بيشتر كساني هستند كه در موقعيتهاي ديگر هم مشكل آفرين خواهند شد و مثلاً ممكن است خودشان مرتكب خلافي شوند، ولي از ديگران طلبكار باشند و با لحني نامناسب با آنها صحبت كنند.
آرامش تان را حفظ كنيد
اگر تصادف كنيد و راننده مقابل بي توجه به رفتار و برخورد شما درگيري را شروع كند و واكنش نامناسبي نشان دهد، چه كار خواهيد كرد؟ آيا شما هم با او درگير ميشويد يا همچنان آرام ميمانيد تا مأمور راهنمايي و رانندگي از راه برسد؟
خيلي وقتها چنين موقعيتي براي افراد پيش ميآيد و آنها نميدانند چه كار بايد كرد. نميدانند برخورد صحيح چيست و چطور ميتوان در بدترين شرايط هم سلامت رواني را حفظ كرد. فردي كه درگيري لفظي يا فيزيكي را شروع ميكند، مسلماً انسان سالم و طبيعي نيست و اگر چنين بود، هيچ وقت اين برخورد را از خودش نشان نميداد. به همين دليل توصيه ميشود به چنين اشخاصي با اين ديد نگاه كنيد و بدانيد حتي ممكن است آنها دچار اختلالات و مشكلات رواني باشند. با اين توضيحات مشخص ميشود بحث كردن و درگير شدن با فردي كه از نظر سلامت روان مشكل دارد نه تنها وضع را بهبود نميبخشد كه حتي ميتواند مشكلات بيشتري را هم براي شما ايجاد كند؛ بنابراين در چنين موقعيتهايي بهتر است هيچ بحثي نكنيد و هرچه زودتر از مأموران راهنمايي و رانندگي كمك بخواهيد تا از طريق آنها، مشكل هرچه سريعتر خاتمه يابد.
اين شيوه رفتاري بايد اصلاح شود
گاهي ممكن است در خيابان شاهد چنين درگيريها و رفتارهاي نامناسبي از طرف بعضي رانندگان باشيم. شايد براي بعضي از ما اين نوع برخورد عادي شده باشد، اما نبايد فراموش كنيم چنين واكنشهايي، رفتارهايي ضداجتماعي و نابهنجار است كه ميتواند نگرش ديگران را هم نسبت به فرهنگ و جامعه ما تغيير دهد. به همين دليل هم شايد بد نباشد قانونگذاران اين نوع برخوردها و واكنشهاي ضداجتماعي را به عنوان جرم در نظر بگيرند و فرد مجرم را براساس خطايش مجازات كنند تا او هم نتيجه كار اشتباهش را ببيند.
از طرفي براي تغيير چنين شيوه رفتاري نادرستي بايد مشكلات معيشتي و زندگي مردم به حداقل برسد و اين مسائل تا حد امكان برطرف شود. به عنوان نمونه ميتوان فرهنگ و الگوي مراجعه به روان شناسان و روانپزشكان را ميان مردم ترويج داد تا آنها از اين راه بتوانند بسياري از مشكلات روحي و رواني شان را برطرف كنند و ظرفيت شان به اين زوديها پر نشود.
رعايت مقررات راهنمايي و رانندگي هم از ديگر موضوعاتي است كه ميتواند در كاهش چنين برخوردهايي نقش داشته باشد. در حقيقت، امروزه رانندگي كردن در شهرهاي شلوغ به عنوان يكي از فعاليتهاي استرس زا به حساب ميآيد و طوري است كه حتي اگر يك نفر درست و براساس قانون رانندگي كند، باز هم ديگران برايش مشكل ساز خواهند شد. برهمين اساس بايد فرهنگ رانندگي صحيح را از طريق رسانههاي عمومي، فيلمها و سريالها به مردم آموزش دهيم تا به تدريج چنين فرهنگي در زندگي همه افراد جاي خودش را باز كند و از بروز چنين واكنشهايي بكاهد.
رانندگي خانمها بهتر از آقايان است
مي گويند كسي كه كمتر تصادف مي كند، راننده بهتري است و برعكس، آنها كه تجربه تصادفهاي زيادي دارند، رانندههايي ناشي هستند. از طرف ديگر، آن طور كه آمار نشان مي دهد در ايران تعداد تصادفهاي رانندگي خانمها كمتر از آقايان است؛ بنابراين مشخص مي شود خانمها قوانين راهنمايي و رانندگي را بيشتر و بهتر رعايت مي كنند و تخلفات شان هم در مقايسه با آقايان كمتر است و در نتيجه احتمال تصادف آنها هم كمتر خواهد بود.
علاوه بر اين كه خانمها كمتر تصادف مي كنند، چون ميزان پرخاشگري آنها كمتر است احتمال درگيري پس از تصادف هم ميان آنها كمتر از آقايان مي شود؛ بنابراين بهتر است چنين فرهنگي ميان تمام افراد جامعه رواج پيدا كند تا همه رانندگان با رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي، احتمال بروز تصادف را به حداقل برسانند.
دیدگاه شما