خانواده واژهاي كه در ذهن ما ايرانيان آرامش و دلبستگي را تداعي ميكند و بنيان هر جامعهاي است. خانواده اساس و ركن بودن آدمها در كنار يكديگر است و به عنوان پايگاهي امن و مطمئن براي هر فردي بهترين و شيرين ترين نقطه دنياست.
از سال 86 روز 25 ذيحجه به عنوان روز خانواده و تكريم بازنشستگان در تقويم رسمي كشور درج شده است.
علت انتخاب اين روز شأن نزول آيه «هل اتي» در سوره الانسان كه راجع به خانواده و استحكام پايههاي آن است، عنوان شده است. سوره هل اتي در روز 25 ذيحجه در شأن اهل بيت پيامبر (ص) نازل شد كه پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.
در دين مبين اسلام خانواده يكي از مهمترين اركان جامعه محسوب ميشود. پايبندي به خانواده و جلوگيري از بيبندوباري و همچنين ارتقاي جايگاه و تحكيم بنيان خانواده از جمله مسائلي است كه به آن شفارش فراوان شده است.
خانواده به عنوان كوچكترين نهاد اجتماعي، آسيب پذيرترين گروه در برابر آسيبهاي اجتماعي است به طوري كه اكثر مشكلات و آسيبها ابتدا در خانوادهها بروز پيدا ميكند و در صورت عدم پيشگيري و برخورد ناصحيح با آنها، به درون جامعه نيز رسوخ ميكند و در اين شرايط دشوار ديگر نميتوان به راحتي مشكلات و آسيبها را كنترل كرد.
بي شك با انجام فرامين ديني اسلام در مورد خانواده و درنظر گرفتن آنها ميتوان تا حد زيادي زمينه سلامت خانوادگي و سعادت و جاودانگي را فراهم ساخت.
در 20 سپتامبر سال 1993 سازمان ملل، سال 1994 را سال جهاني خانواده و روز 15 مه (26 ارديبهشت)را روز جهاني خانواده ناميد.
اما خانواده ايراني نگاهي سرشار از عشق و ايمان را به دنياي امروز ارائه كرده است كه با بسياري از مكاتب و ايسم هاي پيچيده و سردرگم كننده غربي منافات دارد. خانواده ايراني نهادي سراسر گرمي و محبت است كه گذشت و عشق سرلوحه لحظاتش ميباشد.
در جامعه ما ازدواج امري مقدس به شمار ميآيد و گام نخستين براي تشكيل خانوادهاي محكم و سرشار از عشق محسوب ميشود.
والاترين هدف ازدواج، به عنوان يك نياز، برخوردار شدن از آرامش روان و آسودگي خاطري است كه خود لازمه اعتلاي وجود، شكفتن همه قابليت، همگامي و همراهي در مسير رشد و كمال و نيل به اخلاص و فلاح است و همه انديشه ها و برداشت هاي ديگر در قلمرو ازدواج و تشكيل خانواده فروعي است بر اين اصل. از اين رو توجه به همين اصل بنيادي، يعني آرامش بخشيدن و آرامش گرفتن زن و مرد ميبايست در انتخاب همسر و ازدواج مدنظر قرار گيرد.
واضح است كه رسيدن به ساحل آرام زندگي و بهرهمند شدن از سرچشمه آرامش روان، انتخاب همسري است همراه، همراهي است هم انديشه، هم انديشهاي است خداجو، خداجويي است حقيقت گو و صبور، و صبوري است كه وجودآرامش بخشش آميزهاي است از مهر و محبت، عطونت و منطق و استواري.
پس اولين و برترين معيار و نشانه برتري و سعادتمندي همسران احساسي است كه از آرامش روان و شكوفايي وجود دارند. خانهاي كه آرامشگاه است، مناسب ترين سكوي اعتلاي وجود است و همسري كه آرامش بخش است، مطلوب ترين همدل و همسفر راه. آرامش خاطر و آسايش روان همسران زماني به شايستگي فراهم ميگردد كه ارتباط متقابل ايشان بر پايه محبت و عطوفت و مهرباني و گذشت استوار باشد. به عبارت ديگر آرامش روان در سايه محبت حاصل ميشود و لازمه تبلور و فراواني رفتارهاي محبت آميز نيز برخورداري از آرامش روان و سكينه خاطر است.
بررسيهاي جديد جامعهشناسان و انديشمندان دنياي غرب نشان داده است كه اضمحلال نظام خانواده گرچه به صورت مقطعي احساس لذت و كامجويي را براي انسانها به ارمغان آورده امّا در درازمدت با ارضاي نيازهاي مادي و غيرمنطقي افراد نوعي پوچي و لاقيدي را در جوامع بشري و در نظام خانواده ايجاد نموده است.
پرپينو در كتاب خود تحت عنوان «سقوط خانواده»، تغييرات رو به زوال خانواده را مهمترين مشكل بشر امروزي دانسته و افزايش طلاق، خانوادههاي تكسرپرست و ناهنجاريهاي اجتماعي را دستاورد مدرنيته ميداند و ايجاد مكاتب فلسفي جديد را يكي از اهرمهاي فشار بر توازن اجتماع ميداند.
شيوع بيماريهايي چون ايدز و تمايل روزافزون جوانان به استعمال موادمخدر در نتيجه ايجاد روابط ناسالم و جستجوي عاطفه در خارج از محيط خانواده است.
عصر كنوني با بحران خانواده روبرو شده، روابط مبتني بر تعهد و عشق و صداقت از خانواده رخت بربسته، پرورش نسل سالم بر اساس ارتباط نسبي نفي يا نهي گرديده است، ازدواج توافقي و صوري جاي پيوند حقيقي را گرفته و فرزندان تكوالد معضلات عديدهاي را براي جامعه خود و والد آفريدهاند. قداست خانواده و رسالت همسري محدوديت معرفي ميشود و تعهد در برابر اعضاي خانواده اسارت ناميده شده و حاكميت انديشه ديني بر نظام خانواده منفور و ناكارآمد همراه با نقيصه و تبعيض معرفي گرديده است.
لذا امروزه موضوع نهاد خانواده در ميان انديشمندان چالشهاي سهمگيني پديد آورده است و در جوامع صنعتي خانواده به سوي فروريزي ساختارها و ارزش هايش پيش ميرود و شكلهاي جديد خانواده به وجود ميآيد و ضرورت طراحي و برنامهريزي بر مبناي ديني و معنويت الهي جهت حمايت از خانواده بيش از پيش احساس ميگردد.
امروزه بشر در سايه علم و تجربه به اين حقيقت يقيني رسيده است كه پايههاي شخصيت هر انسان را وراثت، تربيت و فرهنگ تشكيل ميدهد و سعادت هر جامعه در گرو سلامت خانواده در آن جامعه است. اين مسأله به صورت يك اصل اساسي در مضامين آيات و نيز كلمات معصومان به وفور ديده ميشود و در لسان انبياي عظام و اوصياي آنان كراراً يافت ميگردد. اين خود دليل قدرت پاسخگويي و غناي اسلام تا روز قيامت است.
هويت خانواده در فرهنگ ديني هويتي است بر اساس عشق و ايمان و نيازهاي انسان، كه در عين قانونمندي و حق باوري، لطفپروري و شايسته محوري را نيز دارا است و تمايلات فردي در آن جاي خود را به انعطاف و تمكين در برابر قانون الهي ميدهد.
دين و معنويت آدمي را در پندار، گفتار و رفتار متعادل ميكند به طوري كه انسان تلاش ميكند در جهت تأمين مصالح همگاني و تضمين خانوادهاي سالم بكوشد تا جامعهاي پاك و سعادتبخش ايجاد نمايد و هر فرد به حقوق طبيعي و مشروع خود به آساني دست يابد.
اريك فروم (روانشناس) نياز به يك نظام اعتقادي را جزء ذاتي انسان ميداند و ميگويد: نياز به دين يعني نياز به يك الگوي جهتگيري و مرجعي براي اعتقاد و ايمان است. هيچكس را نميتوان يافت كه فاقد اين نياز باشد. تمايلات انسان را نهايتي نيست و فردي كه برمحور توحيد و مدار ارتباط با خدا حركت نمينمايد. پيوسته در صدد جوابگويي به اين خواستهها ميباشد، در حالي كه عملاً نميتوان تمام تمايلات را جامه عمل پوشيد و چنين فردي با وجود وسعت نعمات الهي پيوسته خود را در تنگي احساس مينمايد.
در اسلام همه فطرتها، خدايي معرفي گرديده است: فطرت الله التي فطر الناس عليها (روم/30)
لذا با توجه به اصالت و فراگيري امور معنوي در همه شئون زندگي گستره احتياجات انسان فراتر از نيازمندي هاي مادي است. و از سويي ديگر با توجه به اهميت «خانواده» به عنوان كليديترين واحد اجتماعي، به نظر ميرسد دقت نظر بر بحث معنويت در خانواده، توجه ويژهاي را ميطلبد.
زيربناي ساختار كلي خانواده در اسلام دو ركن اساسي اخلاق و حقوق است كه با حاكميت آن، استواري و پويايي اين بنا تضمين ميشود، چرا كه ركن حقوقي ضامن برپايي و استواري اصل خانواده و مانع فروپاشي آن است و ركن اخلاقي ضامن رشد و بالندگي و تأمين اهداف خانواده ميباشد و تفكيك اين دو مقوله در آن ممكن نيست.
در اين ميان سالمندان هر خانواده نقشي اساسي و بنيادي در حفظ پايه هاي هر خانواده بر عهده دارند.
امروز قشر خاصي از سالمندان جامعه ما را بازنشستگاني تشكيل ميدهند كه بعد از يك عمر كار و تلاش اينك سكان را به دست جوانان سپردند و در گوشهاي از كشتي زندگي گذران عمر ميكنند.
آنچه در اين ميان حائز اهميت است نگاه خانواده و مسؤولان جامعه به اين قشر خاص است. اگر بپذيريم كه فرد بازنشسته همان خبره، مجرب و پيشكسوت در عرصه كار و تلاش است و او را آينه تمام نماي فعاليت شغلي در جامعه بدانيم، آنگاه است كه ضرورت روي آوري به اين قشر به منظور بهرهگيري مؤثر از توان و جايگاه ارزشمند آنان در زمينه هاي مختلف بر ما هويدا ميشود.
در روز خانواده و تكريم از بازنسشتگان بياييم به اين نكته بيشتر بينديشيم كه فرد بازنشسته با تجربه بيش از30 سال كار و تلاش فردي مطلع و كارشناس است و از جامعه خود كه روزي انتظارش را برآورده ساخته، اينك انتظار دارد كه قدرشناسانه احترامش كند و با استفاده از تجربيات و تفكراتش روحيه واماندگي و درماندگي را از او بگيرد و نشاط و طراوت را به او هديه نمايد.
دولتهاي اسلامي علاوه بر برنامههايي كه به طور مستقل براي رفاه اين عدّه دارند، بايد در مورد فرهنگ سازي براي خانوادهها در رابطه با تكريم بازنشستگان و آموزش آنها براي رفتار مناسب و علمي با آنها، از طريق رسانههاي عمومي، تلويزيون، راديو و مجلات و روزنامهها و همينطور نهادهاي مذهبي مثل مسجد و نماز جمعه و هيأت تلاش و برنامهريزي كنند و خانوادهها نيز به فرزندان خود فرهنگ تكريم سالمندان را منتقل كرده و آموزش دهند.
و اينجاست كه خانواده بايد به فرد فرد اعضاي خود، به عنوان عضوي از يك جامعه بزرگتر شيوه هاي حفظ ارزش و حرمت سالخوردگان خسته از كار را بياموزد. پذيرا شدن، هويت بخشيدن و ايجاد حس مؤثر بودن در آنان از جمله مواردي است كه خانواده و جامعه ميتواند به آنان هديه كند و اين همان پاسداشتي است كه انتظار دارند.
اولين شرط داشتن جامعهاي سالم و پويا، سلامتي و پايداري خانواده است. لذا همواره پرداختن به اين بناي مقدس و بنيادين جامعه و حمايت و هدايت آن به جايگاه واقعي و متعالي، اصلاح خانواده بزرگ انساني را به همراه داشته است و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حيات حقيقي خود و سقوط به ورطه هلاكت و ضلالت بوده است.
امروزه ساختار خانواده در جهان با مشكلات متعددي دست به گريبان است و بحران خانواده يكي از رخدادهاي تلخ و چالشهاي پيشرو براي جوامع كنوني است كه بايد به شدت مورد توجه قرار گيرد.
در واقع خانواده همواره كانوني گرم و امن براي بشر بوده است و اگر امروز جامعهاي ارزش و اعتبار واقعي خانواده را نداند مطمئناً فردا با افرادي بي هويت و افسرده روبرو خواهد شد كه نا آرامي و پريشاني را در جامعه خود به ارمغان ميآورند. بي ترديد حفظ بنيان مقدس خانواده حفظ هر جامعه و كشوري است.
دیدگاه شما