آنچه میخوانید حاصل 45 دقیقه دیدار خبرنگار ایسنا با محمدعلی کشاورز است. او هنوز هم نام «اسماعیل شنگله» را بدون «استاد» خطاب نمیکند و برای صحبت دربارهی کسانی که به عیادتش میآیند، دوستانش «رشیدی»، «انتظامی» و «نصیریان» را از یاد نمیبرد.
وضعیت سینما چطور است؟
کشاورز با اینکه بیمار است و به قول خودش دو سالی است که از خانه بیرون نرفته، خیلی خوشخلق است. همان اول میگوید «آقا چرا گُل آوردید؟ خودتان گل بودید. لطف کردید. بفرمایید، بفرمایید» و صندلی کنار خودش را نشان میدهد.
درباره وضعیت سلامتیاش میگوید: «بهترم اما وضعیت پایم خیلی خوب نیست و نمیتوانم راه بروم. همش خوابیدهام توی خانه. البته پایم یک جراحی خیلی مهمی نیاز دارد که باید ببینم انجام بدهم یا نه. حالا شما چطوری؟ چه خبر از سینما؟ اینجا فقط یک روزنامه «ایران» برایم میآید که میخوانم. کلا وضعیت چطور است؟!»
شنیدهام وضعیت بهتر شده؛ خدا را شکر!
کشاورز وقتی میشنود که «دعواها در سینما کمی کمتر شده» چندبار میگوید «خب، خدا را 100 هزار مرتبه شکر» و بعد هم ادامه میدهد:«این اول هر کاری است. کاش این آرامش فقط برای اول کار نباشد و تا آخرش همه به فکر آرامش باشند. الان برای مملکت دعوا فایدهای ندارد. بیخود چرا دعوا میکنند؟
اگر واقعا مردم هم به دولت کمک کنند و دولت هم مردمی باشد، میشود کشور را ساخت. این مملکت همهچیز دارد. علاوه بر آن انسانهای خوبی هم دارد. ممکن است در میانمان بعضی از آدمهای بد هم وجود داشته باشند اما بهطور کلی ملت ایران، ملت با فرهنگ و باشعوری است. باید دست به دست هم بدهند تا مملکت آباد شود و ملت آسوده باشند. مساله این است که ملت و دولت دست به دست هم بدهند.
گهگاهی روزنامه میخوانم، مثل اینکه یکمقداری قیمتها هم پایین آمده. خدارا 100 هزاربار شکر. »
مشکل سینمای ما تهیهکننده است
وقتی صحبت به وضعیت سینما میرسد، این بازیگر پیشکسوت میگوید: «من پنج سالی است که دیگر کار نمیکنم اما بچههایی که گهگاهی اینجا میآیند و صحبت میکنند، متوجه میشوم که وضعیت سینما خیلی خوب نیست. چند روز قبل داشتم یک مطلب خیلی خوبی از خانم ماهایا پطروسیان میخوانم که نوشته بود این روزها بیشتر به بچههای جوان سینما پرداخته میشود، ولی برای بازیگری که 35 سالش شده کمتر متن خوبی مینویسند. این را فردی نوشته که میدانم خودش بازیگری خیلی خوبی بود. ماهایا پطروسیان از آن بازیگران خیلی نجیب، فهمیده و باشعور بود. چنین بازیگری چرا نباید کار کند؟»
همین سخنان مقدمهای برای بحث درباره تهیهکنندگی در سینمای ایران شد؛ بحثی که به گفته کشاورز مهمترین مشکل سینمای ماست: «متاسفانه آنچیزی که در حال حاضر در سینمایمان کمتر داریم، تهیهکننده با فرهنگ و باهنر است. الان کسانی که فیلم میسازند پول دارند. این پول معلوم نیست از کجا آمده اما در هر صورت پول دارند و فرهنگ ندارند. به عنوان مثال من همیشه گفتهام که اهل سیاست نیستم و هیچی هم از آن نمیدانم چون فرهنگش را ندارم اما راجعبه کار خودم تا حدی که توانستم خواندم و تحقیق کردم.
ممکن بدشان بیاید و یا ناراحت بشوند اما درهرصورت تهیهکنندگان امروز ما بیشتر پول دارند. نمونهاش هم فیلمهایی است که میسازند و میبینیم چه آدمهایی را با خود سرکار میآورند. آن زمان که ما کار میکردیم، در درجه اول فرهنگ کار و نجابت کار مهم بود. شما هیچوقت در بچههای قدیمی نمیبینید که نجابت نباشد.
چهار و نیم میلیون تومان شهریه کلاس بازیگری؟!
بازیگر «مادر» و «دلشدگان»، یکی دیگر از اشکالات امروز سینمای ایران را کلاسهای آموزش بازیگری میداند و از آنها گله دارد: «یکی دیگر از اشکالات بزرگ ما که به نظرم دارد به کل سینما ضربه میزند، وضعیت کلاسهای بازیگری است. رسیدگی به این مشکل برعهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است چون در بعضی کلاسها معلوم نیست چه کسانی تدریس میکنند.
چند روز قبل عدهای از این بچههای جوان برای ملاقات به اینجا (خانه محمدعلی کشاورز) آمده بودند و میگفتند چهار میلیون و 500 هزار تومان از ما شهریه میگیرند که سرکلاس برویم. کجای دنیا چنین چیزی است؟
من که خوشبختانه چند وقتی است سینما نرفتهام و تلویزیونی هم که اینجا داریم را خیلی نگاه نمیکنم اما نتیجهاش را شما دارید میبینید.
بازیگری که در تهران نشسته میتواند نقش لُر و ترکمن را بازی کند؟
محمدعلی کشاورز وقتی خاطراتش را مرور میکند، بارها و بارها بر مطالعه تاکید دارد و میگوید آدم بیسواد به درد سینما نمیخورد. او اما از دست بازیگران، کارگردانان و تهیهکنندگان امروزی گله دارد و معتقد است آنها حتی از راههای رفته افراد موفق هم الگوبرداری نمیکنند: «همانطور که گفتم چند جوانی که به عیادت آمده بودند میگفتند باید چهار و نیم میلیون تومان برای کلاس آموزش بازیگری بدهند؛ آنهم بعضی از کلاسهایی که معلوم نیست چه چیزی در آنها یاد میدهند. چرا میگویم معلوم نیست؟ چون کسی که میخواهد سینما درس بدهد ابتدا باید تمام مسائل فرهنگی جامعهاش را متوجه شود اما امروز بعضی از کلاسها فقط به پول توجه دارند.
یک هنرپیشه باید خیلی با فرهنگ باشد. یک بازیگر باید ادبیات مملکتش را بداند. یک بازیگر باید برود جای جای کشورش را ببیند اما امروزیها اینکارها را نمیکنند و فقط در تهران ماندهاند. در حالی که ما سرزمین بسیار عالیای داریم که در دنیا تک است. خداوند به این مملکت واقعا لطف کرده است.
کسی که میخواهد هنرپیشه شود باید برود شرق، غرب، شمال و جنوب را ببیند و روابط اجتماعی اقوام ایرانی را مشاهده کند. یک هنرپیشه باید بتواند نقش سیستانی، لر، ترکمن و... را بازی کند؛ اما این به شرطی است که بازیگر ما از تهران پایش را بیرون گذاشته باشد».
کارگردانهای خوب کم کار شدهاند
«در حوزه کارگردانها هم همین است. ما در کشورمان کارگردانهای خیلی خوبی داریم که البته کم کار میکنند. کارگردانی مثل عباس کیارستمی را داریم که کارهایش در سطح جهان معروف است. یا آقای فرهادی است که ایشان را از نزدیک نمیشناسم ولی فقط یک فیلم «چهارشنبه سوری» را دیدم که فیلم خوبی بود و بازیگران خوبی هم داشت».
بعضیها که امروز تهیهکننده شدهاند را ما میشناسیم که قبلا چه کاره بودند
صحبتهای «پدرسالار» که درباره کارگردانها تمام میشود، باز هم گذری به تهیهکنندگی میزند و تاکید میکند تا این بخش درست نشود، هیچ اتفاقی در سینمای ایران نخواهد افتاد:«امروز بعضی از تهیهکنندگان که فقط پول دارند، نظرات خودشان را هم در انتخاب بازیگر یا روند ساخت فیلم وارد میکنند.
به نظر من اگر وزارت ارشاد بخواهد راجع به سینمای ایران تصمیم درستی بگیرد، باید در انتخاب تهیهکننده نظر بدهد تا هرکس که پول داشت هوس نکند که فیلم بسازد و نظر بدهد که چه کسی بازی کند و چه کسی بازی نکند.
ما امروز کسانی را میبینیم که روزی مدیر تهیه بودند اما امروز تهیهکننده و کارگردان شدهاند. ما آنها را خوب میشناسیم. اگر آنها سرزمین خودشان را دوست دارند، اگر فرهنگ مملکتشان را دوست دارند، اگر پایبند به دینشان هستند باید فیلم خوب بسازند. حالا وقتی یکنفر به این چیزها پایبند نباشند نتیجه این میشود که یکسری فیلمهای بازاری بی کیفیت سینما را پر میکنند.
کار فرهنگی خیلی سخت است / مدیران جدید کار را سفت بگیرند
او در ادامه سخنانش میگوید: «کار مدیران خیلی سخت است و ادامه میدهد»: «آقایان ایوبی و مرداخانی که آمدهاند، مخصوصا مرادخانی که از قدیم او میشناسم، میخواهند کار کنند و امیدوارم این دوستان تحولی در سینما و تئاتر بوجود بیاورند و از بچههای سینما دفاع کنند. حداقل اینکه بیمه بچهها را سر و سامان بدهند. ضمن اینکه به وضعیت تهیهکنندگی هم برسند.
آقای جعفریجلوه که رییس بنیاد فارابی شده و تیماش هم معلوم است که میخواهند کار کنند، منتها باید کار را کمی محکم بگیرند. البته این را هم توجه داشته باشیم که کار در حوزه فرهنگ خیلی خیلی مشکل است».
بروید ببینید کیارستمی و فرهادی چه کار کردند که به اینجا رسیدهاند؟
از محمد علی کشاورز وقتی میپرسیم «خودتان هنوز هم مطالعه میکنید؟»، انقدر این سوال برایش جای تعجب است که پاسخ میدهد: «مگر میشود آدم مطالعه نکند؟!»
«مگر میشود به مطالعه پایبند نباشم؟ به نظر من مطالعه لازمه یک بازیگر است. نه فقط برای بازیگر بلکه مطالعه لازمه شما جوانهاست. متاسفم بگویم که این خصوصیت را در بچههایی که امروز سینما کار میکنند نمیبینیم.
بچههای علاقمند باید دور و اطرافشان را خوب ببینند. در این سینما بگردید، بالاخره یک عباس کیارستمی و یک اصغر فرهادی پیدا میشود. بروید و ببینید اینها چه کردهاند که فیلمشان در دنیا دیده شده است. کاری به جایزه و اسکار و... هم ندارم، میگویم ببینید چه کردهاند که کارشان مورد توجه دنیا قرار گرفته است. ما که از هر نظر مورد توجه دنیا هستیم باید از نظر فرهنگی و سینما هم شاخص باشیم.»
علاقمندان به بازیگری تئاتر کار کنند / چهره، ماندگاری نمیآورد
«موضوع دیگری که به نظرم میرسد این است که اگر بخواهیم سینمای پیشرفتهای داشته باشیم باید تئاتر مملکتمان را رونق بدهیم. تئاتر اصل است. هنرپیشهای که در تئاتر کار میکند باید ادبیات را خوب بداند. به تئاتر باید خیلی اهمیت بدهند اما متاسفانه آنطور که باید اهمیت نمیدهند.
الان هنرپیشهای سر صحنه فیلمی میرود و فلانقدر پول میگیرد اما بازیگر تئاتر باید با کار درگیر باشد. یک بازیگر تئاتر باید سه ماه کار کند، متناش را تمرین کند و بعد هم یک ماه روی صحنه برود. تازه هرکسی هم میآید یک نظر به کار او میدهد و جلویش را میگیرد.
من که پنج سال است کار نمیکنم اما هرچه از بچههای جوان میشنوم این است که میخواهند تنها شهرت پیدا کنند. شهرت، پایداری نمیآورد. همه نباید از اول به دنبال شهرت باشند.
به نظرم کسانی که میخواهند به سینما بیایند باید دو سه سالی تئاتر کار کنند تا در سینما موفق باشند. چهره هیچ وقت پایداری نمیآورد.»
تمام لحظات من با کتاب است / کار فرهنگی، کار رفاقتی نیست
محمد علی کشاورز هر چند دقیقه یکبار به کتابخانه روبهرویش اشاره میکند و میخواهد نشان دهد که به نظر او هیچ چیز به اندازه مطالعه و «یاد گرفتن» برای یک بازیگر و سینماگر مهم نیست؛ چیزی که امروز حداقل برای خیلیها حلقه مفقودهای در زندگی روزمره است.
«تمام لحظات من با کتاب است، تمام اتاقهایم پر از کتاب است. یک کتابی جدید چاپ شده به نام "امپراطوری فراموش شده" که درباره حکومت هخامنشی است و کتاب فوقالعاده خوبی است. جوانهای ما باید کتاب بخوانند.
تمام کسانی که کار بازیگری یا کارگردانی یا کلا کار سینما میکنند باید زیاد بخوانند. باید نقاشی رنگ را بفهمند و خیلی چیزهای دیگر اما متاسفانه امروز خیلی اینطور نیست. بعد هم کارگردانها و تهیهکنندهها باید رفاقت بازی را کنار بگذارند. کار فرهنگی کار رفاقتی نیست.
قدیمیها در رفاقت مثل الانیها بیهنر نبودند!
محمدعلی کشاورز گویا هنوز هم «رفیقِ شفیق» زیاد دارد. درست است همه رفقای قدیم امروز دیگر پیرمرد شدهاند اما به قول خودش قدیمیها در رفاقت مثل الانیها بیهنر نبودند!«یکی کسانی که به دیدنم میآید، از کارگردانان خیلی خوب، استادم اسماعیل شنگله است. از بچههای قدیمی آقای نصیریان، آقای انتظامی و آقای رشیدی هم تلفن میزنند. البته بعضی از بچههای دیگر هم تلفن میزنند.
کلا با دوستان قدیمی هنوز هم در ارتباط هستیم و رفاقتهای قدیممان پابرجاست؛ چیزی که امروز کمرنگ شده است.
فکر میکنم این عقبافتادگی و بیهنری ماست که من پشت دوستم حرف میزنم و دوستم پشت من! چرا؟ این اپیدمی خیلی بدی شده که اتفاقا در کار شما بچههای خبرنگار، نویسنده و عکاس هم هست. این مشکل را فقط از راه فرهنگ میتوان حل کرد. متاسفانه امروز نمیبینیم که کارگردانی کار یک کارگردان دیگر یا بازیگری کار بازیگران دیگر را قبول داشته باشد. در خیلی از رشتهها همین اتفاق نامبارک افتاده. چرا؟
قدیمیها خیلی پشت هم هستند. باید از قدیمیهایمان یاد بگیریم. ما فرهنگ بسیار والایی داریم که باید به آن رجوع کنیم. چرا بعضی از بچهها پشت هم غیبت میکنند؟ غیبت یعنی چی؟ کارت را خوب انجام بده و جلو برو عزیز من. اینپشت هم حرف زدنها یعنی چه؟»
فردین، ملکمطیعی و ارحام صدر در درجه اول چشم پاک بودند
وقتی صحبت به قدیمیها میرسد، کشاورز هم یادی از دوستان قدیمی میکند و به ایسنا میگوید:«امروز که نگاه میکنید میبینید هنرپیشهای مثل فردین کم است، هنرپیشهای مثل ناصر ملکمطیعی کم است یا اصلا نداریم. مثل ارحام صدر نداریم که خصوصیت یک هنرمند را داشتند. آنها در درجه اول نجیب بودند. چشمشان پشت سر فلان هنرپیشه زن نبود. اصلا و ابدا. چنین چیزی اصلا معنی نداشت.
فردین به خیلی از بچهها کمک میکرد؛ کمکهای معنوی و مادی که کسی هم نمیفهمید. اینها هنرمند بودند. اینها واقعا هنرپیشههای خوبی بودند. ما باید از بزرگان خودمان یاد بگیریم.
متاسفانه هرچه جلو میآییم اخلاقیات کمرنگ میشود. در تمام دورانی که فردین کار میکرد غیر ممکن بود که چشم نانجیبانه به یک زن بازیگر داشته باشد اما در حاضر هم همینطور است؟»
بازیگری که پول میدهد و نقش میخرد، هنرمند است؟
تقریبا دقایق آخر ملاقات با «استاد محمدعلی کشاورز»، اسماعیل شنگله از راه میرسد. همان اول با پدرسالار خوش و بشی و بگو بخندی میکند. کشاورز میگوید: «این آقای شنگله، استاد من است. او مرا به سینما آورد»، شنگله هم میخندد و چیزی به شوخی میگوید.
بعد هم ما را به شنگله معرفی میکند و در آخرش حرفش میگوید: «بچههای روزنامهنگار و منتقد هم در شرایط امروز سینما تقصیرکار هستند چون بعضیهایشان براساس روابط، کارها را نقد میکنند. متاسفانه بعضی از بچههای منتقد نمیدانند که نقص یک اثر کجاست چون اصلا کادربندی و اینها را بلد نیستند.
فعلا همه چیز شده پول. وقتی هم که پول وسط بیاید، فرهنگ و هنر کنار میروند. همین میشود که یک خانم بازیگری در تلویزیون جلوی همه بینندهها میگفت جوانها، بروید دنبال یک شغل آبرومند، شغل ما آبرو ندارد! وقتی این را گفت با خودم گفتم: "خب، درباره کارت مطالعه کن، آن را بفهم و بعد شروع به کار کن".
البته شاید هم مشکل از جای دیگری باشد. یک بندهخدایی که کلاس رفته بود و کلی هم پول داده بود تعریف میکرد که یکی از معلمهایش که فیلمساز هم بوده، برای کاری انتخابش کرده بود اما به او گفتند فلان خانم این نقش را هفت میلیون تومان خریده است و حالا اگر میخواهی نقش را به تو بدهیم، 9 میلیون تومان بده و بازی کن! این هنر است؟! کار سینما حساب و کتاب و راه و رسم دارد. انشاءالله که مدیران جدید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بتوانند تحولی در سینما و تئاتر ایجاد کنند.»
دیدگاه شما