آخرین اخبار

11. آبان 1392 - 8:48   |   کد مطلب: 4318
آغاز فصل باران با چشماني باراني
نگاهی به زندگی کارتون‌خواب‌های شهر
بالاخره نگاه به آسمان نتيجه داد و اولين قطرات باران بر زمين نشست بسياري از ما نيز با لذت تمام بارش اين رحمت الهي را از پشت پنجره‌ي خانه‌ها به نظاره نشسته و احتمالاً آرزو داريم كه فصول پرباران و برفي را در پيش‌رو داشته باشيم.

به گزارش آوای فامنین به نقل ازهمدان‌پیام: بالاخره نگاه به آسمان نتيجه داد و اولين قطرات باران بر زمين نشست بسياري از ما نيز با لذت تمام بارش اين رحمت الهي را از پشت پنجره‌ي خانه‌ها به نظاره نشسته و احتمالاً آرزو داريم كه فصول پرباران و برفي را در پيش‌رو داشته باشيم.
اينكه رحمت الهي بر همه جا يكسان مي‌بارد و براي او شوره‌زار و يا گلستان فرق نمي‌كند اما هميشه در كنار چشم‌هاي كه نگران از ديرشدن نزولات جوي به آسمان مي‌نگرند كم نيستند چشماني كه صداي شرشر باران و ناودان‌ها برايشان ترانه زندگي نيست بلكه تهديد زندگي‌ست افرادي كه نه از پشت پنجره و در فضاي گرم يك خانه بلكه در زير سايه‌بان‌ها، پل‌ها و خرابه‌ها و... در حالي كه دستان خود را از سرما به زير بغل لباس‌هاي نيمه خيس خود فرو برده‌اند نگران ادامه بارش‌ها هستند.
نگران از اينكه ديگر چمن پارك‌ها و بلوارها ديگر جاي خوابيدن نيست. صحراها و باغات اطراف شهر نيز در گل و لاي فرو رفته و معدود سرپناه‌ها خرابه‌هاي گپري نيز به تصاحب كساني درآمده كه از چند روز قبل و يا حتي چند ساعت زودتر در پي احتمال بارندگي به آنجا پناه برده‌اند.
زاغه‌نشين، كارتن خواب، بي‌خانمان و خلاصه هر اسمي كه مي‌شود بر آنها گذاشت از اين دست آدم‌ها هستند كه به مانند شبح‌هاي نامرئي و سرگردان عادت كرده‌اند غذاي خود را از ميان پس‌مانده‌ها پيدا كنند و بالش شب خود را از ميان سنگ و كلوخ‌هاي باغ‌ها و لحاف خود را از میان كارتن‌ها و دوريزها تهيه نمایند.
متأسفانه در شهر دارالمؤمنين همدان نيز از اين آدم‌هاي سايه مانند، به وفور يافت مي‌شود و قطعاً شما نيز به عنوان يك شهروند و يا رهگذر گاهي چشمتان به ديدار ايشان منور و يا مكدر شده با سر صورتي سياه و چرك گرفته لباس‌هاي ژنده و پاره و احتمالاً با كيسه و يا گوني كه تمامي دار و ندار خود را در آن نهاده و در هر جاي شهر به دوش مي‌كشند.
چه كسي منكر وجود اين طيف آدم‌هاست؟ چه كسي دست ياري به سويشان دراز مي‌كند؟ اين اشباح سرگردان در شهر ما چه مي‌كنند؟ آيا تا به حال شده با خود انديشه كنيم بر سر اين زن و كودك آواره و يا آن پيرمرد و پيرزن نحيف چه آمده؟ چه مي‌خورند؟ چه مي‌پوشند؟ و در نگاهي تأمل برانگيز در اين فصل بارش باران  و در ماه‌های آینده برف يا سوز سرما و يخبندان در كدام بيغوله و خرابه زير كدام پل و سايه‌بان شب را به صبح مي‌گذرانند؟ ظاهراً پاسخي نيست چون ديگر اصلاً مهم هم نيست.
آنقدر در هياهوي شهر و مشغله روزمره خود گم شده‌ايم. آنقدر در گرفتاري‌هاي كوچك و بزرگ خويش دست و پا مي‌زنيم كه گاه حتي خود را هم فراموش مي‌كنيم چه رسد به آدم‌هاي اطراف و اتفاقات دور بر و به قول معروف
اگر دست محبت سوي خلق يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
هواي شهر آدم‌ها بس ناجوانمردانه سرد است
شايد اصلاً به ما مربوط نباشد. در سال گذشته چند نفر از اين آدم‌ها دچار سرمازدگي، سوءتغذيه، و... قرار گرفتند.
سال گذشته در گزارشي در همين روزنامه وضعيت نابسامان كارتن ‌خواب‌هاي همدان به تصوير كشيده شد به اميد آنكه دستي از غيب بيرون آيد و كاري بكند. اين بار بارش اولين باران آبان ماه سال 92 بهانه‌اي شد تا يك بار ديگر سراغ از كساني بگيريم كه معدود سر پناهاي خود را در اين رحمت نزولات جوي اخير از دست دادند.
همان باغات اطراف همدان يا حاشيه‌هاي پرحاشيه شهر باز هم زير پل‌هاي نيمه‌ساز، پاركينگ پل‌هاي تازه‌ساز، ميدان بار، خضر، ديزج، حصار، تپه پيس‌ها و... و به ناچار بايد از اين به بعد هم به اقامت در مكان‌هايي تن بدهند كه شايد بي‌شباهت به جهنم نيست خانه‌هاي تيمي كاروان‌سرا‌ها، انبارها و هزار تهديد خفته در اين مكان‌ها براي انسان‌هايي كه فاقد هويتند و اگر از شمارشان ده‌ها نفر نيز كم گردد كسي نگران نمي‌شود به دنبال پرس و جو نيست زيرا اصلاً كسي وجود ندارد.
اين بار نيز روايت‌هاي تكراري اما با چهره‌هاي جديدتر مهرداد و وحيد نوجوانان 15 و 16 ساله، فتاح پيرمردي آواره از استاني همسايه، خليل جوان ساكن در خانه باغي در بلوار آيت‌ا... نجفي كه  هر آن امكان ريزش سقف آن وجود دارد و يا مردي كه از اتاقك باقيمانده در طرح ساخت پل با كمي سليقه براي خودش سرپناه ساخته.
از خديجه پيرزني برايتان روايت كنيم كه در يك الوانگ زندگي مي‌كند در حالي كه به گفته خودش دو هفته است که حتي يك لقمه غذاي گرم نخورده و يا بنيامين نوجواني كه مهرماه امسال هنگام جمع‌آوري ضايعات دستش بريده و عفونت آن به حدي وخيم شده كه بوي تعفن مي‌دهد او همچنان شب‌ها زير پل فرهنگيان و يا پل فلزي جاده كرمانشاه مي‌خوابد و از درد به خود مي‌پيچد يا فلاني.. ديگري... آن يكي ... و همان پسر سال قبلي كه امسال براي خودش مردي نشده بلكه به معتادي بدل شده كه حتي ناي راه رفتن را ندارد و اين عاقبت و سرانجام همان كارتن خواب‌هاي است كه سال پيش براي جمع‌آوري و سرسامان دادن به حال روزشان صفحات روزانه را سياه كرديم اما گاه متهم به سياه‌نمايي شديم هشدارها داديم اما غافل از اينكه نمي‌توان كسي را كه خود را به خواب زده را به اين سادگي بيدار كرد... گويا شنيدن صدايمان به مصلحت گوش‌هاي كه نقش در دروازه را در اين شهر دارند نيست...!
آي آدم‌ها كه در ساحل نشسته شاد و خندانيد
يك نفر در آب مي‌سپارد جان
اينكه به زعم عده‌اي و صرفاً در جهت شانه خالي كردن از بار مسئوليت كمك به اين دست انسان‌ها را هدر رفت سرمايه مي‌داند و يا ساماندهي ايشان را نوعي گداپروري مي‌دانند بايد گفت:
تو كز محنت ديگران بي‌غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي
هر چند اين افراد به هر علت درست و نادرست، غلط و اشتباه امروز به اين وضعيت اسفناك و دردناك گرفتار شده‌اند اما دليل و بهانه قابل قبولي براي فراموشي و رهاكردن ايشان در جامعه نيست؟ انسانيت نوع دوستي مسئوليت اجتماعي و شرعي جايگاه شغلي هر يار ما در قبال ايشان صرفاً كلماتي نيستند كه بتوان آنها را در پشت كاغذها و بيانيه‌ها پنهان كرد و شانه را از بار مسئوليت خالي.
بسيار نابخردانه خواهد بود اگر روزي مجبور شويم جسد و لاشه سرمازده هر كدام از اين افراد را به هر علت از زير پل و يا خرابه‌اي پيدا كرده و به عنوان يك مجهول‌الهويه به خاك بسپاريم را يك وظيفه انساني و اجتماعي و بهداشتي تلقي نموده اما دادن يك وعده غذاي بخور نمير اما گرم و جاي دادنشان در مكاني كه حداقل در سرما نمانند شامل پروسه‌هاي دست و پاگير اداري و مالي گردد كه ظاهراً كمتر كسي حاضر به بستن دستمال آن به سر خود و يا نهاد زيرمجموعه خويش مي‌باشد.
آيا به هر جهت نبايد قبول كنيم كه اين افراد نيز انسانند و از برخي از اوليه‌ترين حقوق اجتماعي و انساني جامعه سهم دارند؟ آيا نبايد به اين باور برسيم كه انسان‌ها در مجضر خداي تعالي برابر و يكسانند و بالاخره بايد روزي در پيشگاه آن خالق يكتا در قبال عملكرد مملو از بي‌تفاوتي‌ها، سهل‌انگاري‌ها، شانه خالي كردن‌ها، كاغذبازي‌ها و... درخصوص رنج و درد اين طيف انسان‌ها پاسخ‌گو باشيم.
در حالي كه زندانيان و مجرمان در سرماي زمستان از رفاه نسبي برخوردارند، در جامعه و شهر ما هستند افرادي كه صرفاً به خاطر يك عملكرد نامناسب در زندگي بايد در ماه‌هاي پرباران و برف و سرمای آتي در مكان‌هايی سر كنند كه براي تصاحب آن بايد يا با يكديگر بجنگند و يا حتي با حيوانات دست و پنجه نرم كنند در حالي كه در همين شهر روزانه رقم‌هاي بسيار كلاني صرف امور فرهنگي، تبليغي، ديني و... مي‌شود كه حتي به چشم يا حساب هم نمي‌آيد.
جالب است اگر بدانيم وليمه يك شب بسيار از حجاج ما مي‌توانست غذاي گرم يك هفته و حتي يك ماه بسياري از افراد را تأمين كند و يا هزينه برگزاري برخي همايش و سمينارهاي غيرضروري، تكافوي تهيه سرپناهي موقت را براي زمستان ايشان مي‌داد.
اما افسوس و دريغ كه فهم و درك ما از پشت عينك مصلحت‌بيني دنيا را يك رنگ مي‌بيند. گاهي فراموش مي‌كنيم دنيا هم سياه است و هم سفيد. درست مثل بخت و حال افراد ساكن در آن.
اينكه مؤسسات و ارگان‌ها و نهادهاي خيريه و مردمي، بهزيست، كميته امداد با همه تلاش و كوشش خويش علي‌رغم تمامي محدوديت‌هاي مالي و انساني در اين راه تلاش مي‌كنند امر واضح و غيرقابل انكاريست اما حقيقتي كه بايد آن را در سرلوحه كار قرار نياز به عزم جزم عمومي و همگاني در جهت ساماندهي به وضع و حال اين افراد است گر چه نمي‌توان منكر بار مالي اين فعاليت خيرخواهانه شد اما فراموش نكنيم در شهر ما نيز خيرين فراواني وجود دارند و يا اگر چه نمي‌توان به صورت دائم ايشان را سرپناه داد اما در كوتاه‌مدت اين امكان وجود دارد.
باور كنيم انجام اين كار علاوه بر اجر معنوي تا ميزان زيادي خواهد توانست راه را بر رواج، ازدياد و وقوع بسياري از تخلفات اجتماعي، اخلاقي بربسته و به نوعي پيش مقدمه ايمن‌سازي جامعه و شهر قلمداد گردد. بياييد تا با چاره‌انديشي براي معدود بي‌خانمانان و بي‌سرپناهان شهرمان در پاييز و زمستان سال جاري لذت ديدن بارش باران و برف را از پشت پنجره يك سرپناه گرم با ايشان تقسيم كنيم.

 

دیدگاه شما

وضع هوای فامنین
عکس ماهواره ای شهرستان فامنین
قیمت روز طلا، سکه و ارز در بازار
پایگاه اطلاع رسانی تامین اجتماعی
فرمانداری فامنین
شهرداری فامنین
کانال تلگرامی آوای فامنین
بازی قیام مختار