آخرین اخبار

8. آبان 1392 - 10:31   |   کد مطلب: 4263
حجت‌الاسلام مهدي فاطمي پور:
تربيت، مهمترين عامل ايجاد انضباط اجتماعي
مطالعات نشان مي‌دهد كه براي فعاليت تمامي جوامع وجود انضباط امري ضروري است. اعضاي هر جامعه‌اي بايد ميل و خواسته‌هاي شخصي خود را كنترل كنند و براي نفع همگاني، همكاري كنند. به عبارتي ديگر آنها بايد خودشان را به نحوي منطقي با قوانين رفتاري تدوين شده از سوي شرع و عرف تطبيق دهند و از اين طريق با اهداف جامعه، سازگاري يابند.

زهره پوروهابي: مطالعات نشان مي‌دهد كه براي فعاليت تمامي جوامع وجود انضباط امري ضروري است. اعضاي هر جامعه‌اي بايد ميل و خواسته‌هاي شخصي خود را كنترل كنند و براي نفع همگاني، همكاري كنند. به عبارتي ديگر آنها بايد خودشان را به نحوي منطقي با قوانين رفتاري تدوين شده از سوي شرع و عرف تطبيق دهند و از اين طريق با اهداف جامعه، سازگاري يابند.

اگر يك ملت توسط برخي از قوانين و مقررات حاكم بر آن اجتماع پذيرفته نشوند، آن ملت با تهديد و نابودي روبرو خواهد بود و بروز هرج و مرج قطعي خواهد شد. به عبارت ديگر اگر اعضاء يك جامعه خود را ملزم به رعايت قانون ندانند جامعه به مرور روبه انحطاط گذاشته و به تاريخ خواهد پيوست لذا حيات يك جامعه به التزام افراد به قانون و انضباط اجتماعي مي‌باشد از اين رو مناسب ديديم در اين شماره از صفحه سبك زندگي به بحث انضباط اجتماعي بپردازيم

* ابتدا خودتان را معرفي بفرماييد؟
مهدي فاطمي‌پور هستم معاون آموزش و پژوهش حوزه علميه استان همدان، بيشتر سوابق فرهنگي و اجرايي هست حالا چه در مجموعه نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها و بعضي از دانشگاه‌هاي كشور و هم مسؤوليت فرهنگي و اجرايي داشته‌ام. مديريت فرهنگي دانشگاه شيراز بودم، در شهرهاي مختلف هم فعاليت‌هاي فرهنگي داشتيم، در استان مازندران، استان مركزي، استان فارس، قم، حالا مدتي كه در حقيقت در لباس مقدس روحانيت هستم سعي كردم در نقاطي كه امكان‌پذير بوده آن كاري كه از دستمان برمي‌آمده از لحاظ فرهنگي بتوانيم انجام بدهيم، در فعاليت‌هاي پژوهشي هم چند درس‌نامه تهيه نموه‌ام.
* به عنوان نخستين سؤال بفرماييد كه اصلاً انضباط اجتماعي چه تعريفي دارد؟
كلمه انضباط داراي ريشه عربي و از ماده ضبط گرفته شده، به معناي نگه داشتن، حفظ كردن، معناي انضباط اجتماعي هم طبيعتاً مي‌شود اين كه افراد خودشان را نگهداري كنند. به اين معني كه فرد محدوده‌هايي براي خود قائل شده و طبيعتاً روي آنها حدود زندگي اجتماعي خود را مديريت و برنامه‌ريزي كنند، اين ريشه كلمه انضباط بوده و در حقيقت و طبعاً وقتي با كلمه اجتماعي تركيب مي‌شود به اين معني است. خودنگهداري در مسائل اجتماعي كه مي‌توان آن را معادل تقواي اجتماعي دانست. پس اگر در يك جمله بخواهيم خلاصه كنيم انضباط اجتماعي حفظ و نگهداشتن خود در مسائل عمومي و اجتماعي است.
* به نظر شما درجامعه ما به اندازه كفايت به بحث انضباط اجتماعي بها داده مي‌شود؟
طبيعتاً تلاش‌هاي خوبي در اين عرصه انجام شده است، اما تا رسيدن به آن انضباط اجتماعي كه مورد نظر دين هست و انضباط اجتماعي آرماني قطعاً فاصله‌هاي زيادي وجود دارد. اين هم مي‌تواند دلايل مختلفي داشته باشد، منتها من نفي نمي‌كنم كه در جامعه ما انضباط اجتماعي هست، بعضي از جاها كارهاي خوبي انجام شده و بعضي از موارد هم نقيصه‌هايي وجود دارد و طبيعتاً كارهاي بيشتري بايد انجام شود.
* وجود يا عدم وجود انضباط اجتماعي در پيشرفت يا خداي نكرده در عقب ماندگي جامعه چقدر مؤثر است؟
ببينيد در پيشرفت جامعه افراد به عنوان پايه و بنيان شكل گيري آن جامعه طبيعتاً بسيار مؤثر هستند. هر چقدر اين افراد حركت رو به جلو داشته، مجاهدانه و پرتلاش عمل كنند و نظم از اصول زندگيشان باشد پايه‌هاي شكل‌گيري آن جامعه مستحكم، قوي، قابل اتكا خواهد بود، منتها اجتماع متشكل از افراد است، شما يك ساختماني فرض كنيد ستون‌هايي دارد اين ستون‌ها به هم وصل مي‌شوند، ديوار دارد در و پنجره و... مجموع اين مي‌شود ساختمان به هر كدام از اين ستون‌ها نمي‌گوييم ساختمان؛ افراد يك جامعه مثل ستون‌ها و مثل مصالح آن ساختمان هستند هر چقدر اين مصالح خوب باشند اگر يك معماري خوب يك نظم خوب در شكل دهي ساختمان هم وجود داشته باشد، طبيعتاً آن ساختمان مستحكم، قابل استفاده و زيبا خواهد بود. دقيقاً اين مثال ذهن ما را به جامعه نزديك مي‌كند، جامعه هم دقيقاً همين طوراست، افراد اگر تحمل خوبي داشته باشند، نظم و مقررات را رعايت كنند مي‌توانند جامعه‌اي يك دست و پيشرو داشته باشند.
لذا اگر ما بخواهيم در حقيقت يك نكته قوت براي جامعه اسلامي تعريف كنيم يكي از نقاط قوت بسيار مهم همين انضباط اجتماعي است، كه بايد در جامعه اسلامي وجود داشته باشد و بايد تلاش شود به يك فرهنگ عمومي تبديل وبخشي از تمدن اسلامي شود، يعني جزء شاخصه‌هاي تمدن اسلامي بحث انضباط اجتماعي است و متأسفانه گاهي بعضي از جوامع در اين موضوع از ما جلو هستند و اين براي ما كه يك جامعه ديني هستيم و جزء توصيه‌هاي ديني ماست، يك نقص محسوب مي‌شود.
* اين چيزي كه شما فرموديد اين مسأله را به ذهن ما متبادر كرد كه افراد جامعه مثل مصالح يك ساختمان هستند، كه معمار به آن نظم مي‌دهد تا فرم و شكل بگيرد، خوب ما مي‌توانيم بگوييم در جامعه كه قرار است نظم برقرار شود مسؤولان معمار هستند يا مثلاً، بزرگان جامعه، نقش معمار جامعه را ايفا مي‌كنند، فكر مي‌كنيد اين مسؤولان چقدر مقصر يا مؤثرند در اين كه جامعه ما به اندازه كافي منضبط نيستند؟
اجازه بدهيد اين نكته را متذكر شوم كه بين انضباط و نظم رابطه وجود دارد، اما يكي نيستند، نظم يك چيز است و انضباط چيز ديگر است، انضباط را هم معادل تقواي اجتماعي گرفتيم، ببينيد آن نظم را چه كسي قرار است حاكم كند.
نظم جامعه را مسؤولان نبايد تعيين كنند، اين شكل را دين تعيين كرده است و مسؤولان و بزرگان در جايگاهي كه هستند در وهله اول در زندگي شخصي و در وهله بعد در حوزه مسؤوليت اجتماعي براساس انضباط و تقواي اجتماعي عمل نمايند و در اين امر مسؤول و غير مسؤول تفاوتي در نقش ندارند. فقط مسؤولان در حوزه تأثيرگذاري با مثلاً يك كارگر متفاوت هستند وگرنه همه ما در برابر قوانيني كه در قرآن به عنوان شالوده جامعه اسلامي مطرح شده است مسؤول بوده و در اين مسؤوليت برابريم، اما مسؤولان به دليل جايگاهي كه دارند از موقعيت بيشتري براي اثرگذاري برخوردار هستند.
* اجازه دهيد سؤالم را اينگونه مطرح كنم كسي كه مسؤوليت در جامعه اسلامي دارد بايد قوانين را از منابع معتبر گرفته و اجرا نموده و بر اجراي آن نيز توسط آحاد جامعه نظارت نمايد حال اين سؤال مطرح مي‌شود مسؤولان در جامعه ما چقدر به اين وظيفه خود عمل مي‌كنند؟
بخشي از صحبت‌هاي شما را قبول دارم، بله مسؤولان وظيفه دارند اين كار را انجام دهند، منتها متأسفانه يك خطا در جامعه ما صورت گرفته، كه ما فكر مي‌كنيم اين وظيفه مسؤولان است و بقيه چنين مسؤوليتي ندارند، اين اشتباه است اگر من به عنوان يك پدر نگاهم اين گونه بود، دوش خودم را از تربيت منضبطانه فرزندم خالي مي‌كنم، مي‌گويم اين وظيفه مسؤولان است و اين وضعيتي پديد مي‌آورد كه درحال حاضر در جامعه ما حاكم است. همه ديگران را مسؤول دانسته و از مسؤوليت خود شانه خالي مي‌كنند. مثلاً پدر و مادر مي‌گويند كه خوب ما بچه را مي‌فرستيم مدرسه يا مهد كودك تا بهتر تربيت بشود و اين مسؤوليت دولت است كه به بحث تربيت كودكان بپردازد در واقع از وظيفه تربيتي خود شانه خالي مي‌كنند.
لذا تك تك افراد وظيفه دارند كه با دين مرتبط بوده و متناسب با آن با وظايف خويش آشنا شده و بر اساس آن عمل كنند و اين نقطه تلاقي بحث انضباط اجتماعي و وجدان فردي است. يعني شما نمي‌توانيد انضباط اجتماعي را با نظارت بيروني در جامعه رواج دهيد، بلكه بايد وجدان فردي افراد تقويت شود تا از درون خود را ملزم به رعايت قانون بدانند، اگر شما از كودكي به افراد ياد داديد كه فوايد رعايت قانون را بگوييد و او را با همين سبك و سياق بزرگ كنيد، قطعاً ديگر لازم نيست در دوره‌هاي ديگر دائماً بر او ناظري بگماريد كه قوانين را از ترس ناظر اجرا نمايد.
متأسفانه ما در ايجاد اين فضاي تربيتي دچار مشكل هستيم، در واقع فضاهاي متناقض متعددي اثر كارهاي تربيتي را در اين زمينه خنثي مي‌كند. به عنوان مثال دائماً به بچه‌ها گفته مي‌شود بايد به قوانين راهنمايي و رانندگي احترام بگذارند، اما وقتي اين كودك با بازي‌هاي رايانه‌اي بازي مي‌كند به او القا مي‌شود كه با ناديده گرفتن قوانين مثلاً داشتن سرعت بيشتر برنده خواهي شد و اين پيام بازي در ناخودآگاه كودك و نوجوان ما باقي مي‌ماند و به محض بروز و ظهور در دوران جواني شما با جواناني مواجه مي‌شويد عليرغم اينكه مي‌دانند بايد به قوانين احترام بگذارند اما تا موقعيت فراهم شود و چشم ناظري نباشد از قانون تخطي مي‌كنند.
* آيا بين منضبط و معتقد به قوانين بودن با رويكرد توحيدي افراد به جهان ارتباط مستقيمي وجود دارد؟
دين دنبال منضبط كردن افراد در حيطه فردي و اجتماعي است، لذا هر چقدر فرد در وهله اول دين دار تر باشد و در وهله بعد آگاهي‌هاي ديني اش بيشتر باشد بيشتر و عميق‌تر پايبند به انضباط اجتماعي خواهد بود. اين پايبندي چون يك امر ايماني و دروني است موجب مي‌شود افراد در هر لحظه خود را ملزم به اجراي قانون كنند. خاطره‌اي از حضرت امام (ره) نقل مي‌كنند كه در پاريس ايشان از جايي عبور مي‌كردند به منطقه چمن كاري شده‌اي مي‌رسند كه براي رسيدن به مقصد بايد از آنجا عبور كنند، اما معظم له مسيري را طي مي‌كنند تا به محل عبور افراد برسند وقتي به ايشان گفته مي‌شود كه شما با اين سن و سال لازم نبود آنقدر به سختي بيافتيد اينجا هم كه كشور اسلامي نيست كه بيت المال متضرر شود از روي چمن‌ها عبور مي‌كرديد، اما ايشان مي‌فرمايند ولو اينكه مسير طولاني باشد يا كشور اسلامي نباشد من بايد از جايي عبور كنم كه قانون براي عبور افراد در نظر گرفته است.
بنابراين بين انضباط اجتماعي، بين نظم در جامعه و دينداري ارتباط مستقيم وجود دارد و آن شاخصه تأثيرگذار و تعيين كننده اش هم ايمان است چون اين انضباط از ايمان نشأت مي‌گيرد و چون ايمان هميشه همراه انسان هست و هميشه به انسان خط دهي مي‌كند طبيعتاً تمام فعاليتها و كنشهاي او در همين چارچوب تعريف مي‌شود.
* ريشه‌هاي شكل گيري انضباط اجتماعي را در كدام مرحله رشد مي‌شود جست و جو كرد؟
اگر ما براساس تربيت ديني بخواهيم عمل كنيم بايد بگوييم ريشه شكل گيري انضباط اجتماعي را بايد در زمان تجرد والدين جستجو كرد اين كه والدين با چه سبك وسياقي رشد كرده‌اند، كاملاً بر نحوه تربيت و شكل گيري شخصيت فرزند اثر مي‌گذارد و سپس به طور مستقيم بايد از همان وقتي كه كودك خوب و بد را تشخيص مي‌دهد هم در بيان والدين و هم در عملشان پايبندي به قانون را حتي اگر به نفعشان نباشد، مشاهده كند.
* اگر بخواهيم عوامل مؤثر بر تقويت ويژگي انضباط اجتماعي را در اعضاء جامعه اولويت بندي كنيم از نظر شما اولويتهاي اول كدام موارد هستند؟
اولويت اول تربيت فردي، بعد تربيت اجتماعي و بعد نظارت و كنترل اجتماعي است بايد جامعه به سمتي حركت كند كه نظارت و كنترل اجتماعي براي متمردين باشد كه دو گروه هستند يا آگاه نيستند كه اين كنترل و نظارت سبب تنبه مي‌شود يا تمرد مي‌كنند كه حالت بازدارندگي دارد و اين مرحله آخر هم بحث نظام پاداش و تنبيه است. اين مسأله بسيار مهم است كه افراد درقبال رفتارشان مورد تشويق يا تنبيه واقع شوند، در جامعه اگر كسي مستحق تشويق يا تنبيه است بايد براي او اعمال شود مردم بايد فرق بين كسي كه اهل مراعات نظم اجتماعي است با كسي كه لا ابالي بوده هيچ حدودي را رعايت نمي‌كند، را ببينند تنها در اين صورت است كه جامعه به سمت انضباط اجتماعي حركت مي‌كند.
البته بازهم تكرار مي‌كنم كه هيچ عاملي به اندازه تربيت بر ميزان تقيد افراد براي رعايت قوانين حاكم بر جامعه اثر گذار نيست. كسي كه درست تربيت شده اگر از حدود تخطي هم بكند قبل از اينكه كسي او را مورد مواخذه قرار دهد خودش تنبيه گر و متنبه خودش مي‌شود.
* در پايان اگر نكته‌اي باقي مانده است بفرماييد؟
اينكه مقام معظم رهبري در بحث سبك زندگي به انضباط اجتماعي و وجدان كاري به عنوان يك محور خاص پرداختند به دليل اهميت اين دو در تشكيل و ترويج تمدن اسلامي است اگر قرار است ما تمدن اسلامي را ايجاد كنيم لازم است محصولات حاصل از اين تمدن از چنان درجه‌اي از اعتبار برخوردار باشند كه ديگران با ديدن آن به اين تمدن جذب شوند و اين محقق نمي‌شود مگر اينكه مسلمين بر اساس احكام دين و حدود الهي عمل كرده و در عمل تعالي بخش بودن اسلام را به ديگران نشان دهند ما نمي‌توانيم يومن ببعض و يكفر ببعض عمل كنيم در ادارات كم كار باشد در كارخانجات و صنعت كيفيت پايين كالاها وجود داشته باشد، در بازار كم فروشي و گرانفروشي كنيم بعد انتظار داشته باشيم مردم جهان خوبي اسلام را درك كنند.
در واقع ما با برخي اعمال سهل انگارانه خود چهره اسلام را در ميان غير مسلمانان مخدوش مي‌نماييم، اگر هركس به اندازه و در حدود خودش درست عمل كند وجدان كاري داشته و منضبط عمل كند، قطعاً بسياري از انسانها كه از ظلم و ستم حاكم بر كشورهايشان به ستوه آمده اند و ناكارآمدي ليبراليسم و سرمايه داري را درك نموده اند جذب آيين رهايي بخش اسلام مي‌شوند.
سرويس سبك زندگي- زهره پوروهابي
هگمتانه

 

 

دیدگاه شما

وضع هوای فامنین
عکس ماهواره ای شهرستان فامنین
قیمت روز طلا، سکه و ارز در بازار
پایگاه اطلاع رسانی تامین اجتماعی
فرمانداری فامنین
شهرداری فامنین
کانال تلگرامی آوای فامنین
بازی قیام مختار