من در زمانی که برای آنها کار میکردم، ۳۰ میلیون تومان طلبکار شده بودم، اما آنها حاضر نبودند این مبلغ را پرداخت کنند و میگفتند که هیچ بدهیای به من ندارند.
همۀ اینها باعث شده بود که از آنها کینه بهدل بگیرم. در نهایت نیز وقتی دیدم حاضر نیستند پولم را بدهند، نقشۀ قتلشان را کشیدم.
شب حادثه به همراه برادرم که سرایدار یکی از ویلاها در شهرک است و ۲ دوست دیگرم که آنها هم در شهرک کار میکنند، راهی ویلای مهرجویی شدیم.
وقتی در را باز کرد، من با چوب به سمت او حمله کردم و به او ضربه زدم. برادرم و دوستم هم به اتاق رفتند و همسرش را گرفتند. ابتدا برادرم دستان همسر مهرجویی را گرفت و دوستم با چاقو به او ضربه زد و وقتی بیحال شد برادرم هم با چاقو به او ضربه زد.
من هم مهرجویی را با چاقو زدم و بعد به اتاق رفتم و وقتی مطمئن شدیم هردویشان مردهاند، النگوها و طلاهای همسر مهرجویی، موبایل و اموال دیگر را سرقت و آنجا را ترک کردیم.
سپس به خانهام رفتم، چون لباسم خونی شده بود، آن را دور انداختم و یک دست لباس نو تهیه کردم و پوشیدم. طلاها، اموال مسروقه و چاقو را هم به دوستم که در شهرک کار میکرد دادم تا نگه دارد.
انتهای خبر /.
دیدگاه شما