ابوالفضل اقبالی:
مقدمه:
الف: وقتي در يك جامعه، حكومتي به نام دين شكل مي گيرد و داعيه اجراي فرامين و آموزه هاي الهي در جامعه را دارد، افراد آن جامعه اشتباهات و ضعف هاي حكومت را به حساب حاكمان نمي گذارند و كاملا ناخواسته انتقادات و اعتراضات خود را متوجه آن ديني مي سازند كه حكومت به نام آن شكل گرفته است. وقتي در قرون وسطي حكومتي به نام دين مسيحيت و با محوريت كليسا شكل گرفت و در بيش از هزار سال حكمراني كردن بر مردم، كارنامه اي پر از بي كفايتي و سوء تدبير از خود به جاي گذاشت، از مردم جامعه اروپا انتظار نمي رفت كه از دين مسيحيت دلزده شده و تصميم بگيرند كه عطايش را به لقايش ببخشند. دين مسيحيت و خداي كليسا به دليل ضعف در مديريت جامعه مي بايست كنار مي رفت زيرا ديگر مردم اعتمادي به خداي مسيحيت نداشتند و ترجيح مي دادند اگر كسي قرار بود بر آن ها حكومت كند فردي از خودشان و با دغدغه هاي خودشان باشد. اين گونه بود كه بشر ستم ديده از جانب خدا، وي را از اريكه قدرت به زير كشيده و خود بر مسند خدائي جامعه و مديريت زندگي تكيه زد. با اين اتفاق، چندان دور از ذهن نمي نمود اگر انسان خود را محور و كانون جهان پنداشته و همه چيز را حول خود و در نسبت با اميال و خواسته هاي خود باز تعريف كند. با اين اتفاق، خيلي بعيد به نظر نمي رسيد كه نفع شخصي و لذت امري اصيل تلقي گردد و هر آنچه که لذت و منافع شخصي را از بین ببرد و یا حتی به تعویق بیاندازد بدون در نظر گرفتن چیستی و چرائی آن و بدون وقفه طرد گردد. وقتی که به این اتفاقات در غرب نظر می افکنیم آن گاه متوجه می شویم که منطقی که می گوید "انباشت سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد" خیلی هم بی مقدمه و بیراه نیست. آن گاه است که در می یابیم نظریاتی که می گویند دین نباید در عرصه اجتماع وارد شود چرا این حرف را می زنند. یا آنجائیکه نسبیت طرفدار پیدا می کند دلیلش چیست و این گونه است که تمامی پدیده های فکری و ایدئولوژی ها در غرب کاملا موجه و متناسب با بستر موجود به وجود می آیند. لذا غیر منتظره و بعید نمی نماید وقتی که شاهد تلاش هائی در جهت برابری و تشابه کامل زن و مرد در همه شئون زندگی باشیم زیرا اگر مرد انسان است زن نیز انسان است و ...
ب: سرمايه داري به عنوان شيوه مسلط توليد در دنياي امروز داراي دو اصل و ركن اساسي است. به عبارت ديگر اگر منطق سرمايه داري را " انباشت سرمايه براي سرمايه گذاري مجدد" بدانيم، اين منطق براي عملي شدن نياز به دو ركن اساسي دارد. " كاهش هزينه توليد" و " گسترش بازار مصرف" اركان و پايه هاي اصلي سرمايه داري مي باشند. لذا نهاد سرمايه داري براي رسيدن به هدف انباشت سرمايه مي بايست ابتدا هزينه توليدات خود را تا حد امكان كاهش داده تا با كسر هزينه از درآمد حاصل، سود خود را بالا ببرد. عمده هزينه هاي توليد يك كالا را مي توان حقوق و مزاياي نيروي انساني توليد كننده آن دانست و از طرفي نهاد سرمايه داري مي داند كه قانون عرضه و تقاضا يكي از بديهي ترين قوانين علم اقتصاد است كه بر اساس اين قانون رابطه ميان عرضه يك كالا و قيمت آن معكوس مي باشد يعني افزايش عرضه يك كالا يا محصول به كاهش ارزش و قيمت آن مي انجامد. لذا براي كاهش هزينه هاي توليد مي بايست نيمه غيرفعال جامعه كه عبارت بودند از زنان خانه دار را به ورود به عرصه اشتغال فرا خواند تا با بالا بردن عرضه نيروي كار ارزش آن را كاهش دهد. لذا برای رسیدن به این منظور می بایست زمینه ی اجتماعی و فکری و فرهنگی آن را فراهم می کرد و چه توجیهی بهتر از این که در جامعه اين تصور را ايجاد كند که سهیم بودن در فرایند تولید کاری ارزشمند و سودآور، و کار بدون دستمزد و کار خانه كاري بي ارزش و نشانه ظلم پذیری و غیر عادلانه است؟ چه استدلالی متقن تر از اینکه بگوید ورود زنان به عرصه تولید باعث رونق بخشیدن به چرخه ی اقتصادی جامعه و پیشرفت آن به سوی تمدن و توسعه است؟
ج: اگر افلاطون و ارسطو را پیشگامان نظریه پردازی در پارادایم غربی بدانیم باید زن ستیزی در غرب را نیز دارای قدمتی 2500 ساله بدانیم. تعاریفی که از زن در آرا و افکار این دو متفکر مشاهده می شود بیانگر این است که زن در طول تاریخ 2500 ساله غرب به معنای فکری آن، همواره دارای جایگاهی فرعی نسبت به مرد بوده است و همیشه وجود او طفیلی وجود مرد فرض گرفته می شده است. رجوع به آرائ و نظرات متفکرین و نظریه پردازان متاخر غربی نیز نشانگر عدم تغییر این رویکرد به زن می باشد. نیچه، هابز، شوپنهاور و جان لاک نظرات به شدت عمیقی! نسبت به جنس زن دارند. به عنوان نمونه به ذكر نظر نيچه در اين خصوص بسنده مي كنم. فردريش نیچه فیلسوف بزرگ آلماني به صراحت جنس زن را جنس پست و محور شرارت معرفی می کند و با صراحت اعلام می دارد که خرد مخصوص مردان است و ممکن است حیوان خردمند وجود داشته باشد، اما زن خردمند هرگز!
د: مراجعه به آمارهای جرائم علیه زنان همچون تجاوز به عنف و قتل و آزار و اذیت نشانگر این حقیقت است که در حیطه عمل نیز مواجهاتی كه با زنان صورت مي گيرد چندان برای آنان امید بخش و قابل تحمل نیست و نشانگر اين حقيقت است كه زنان نه تنها در نگاه مردان پست انگاشته می شدند بلکه در عمل نیز تحت انقیاد و ستم بوده اند.
ظهور و شكل گيري جرياني اعتراض اميز براي احقاق حقوق از دست رفته زن در دنياي غرب با شرايط ذكر شده در فوق چندان دور از ذهن نمي نمايد و جنبش فمينيسم محصول طبيعي و بي قيد و شرط شرايط و اوضاع جامعه غربي ست.
فمينيسم نسخه اي منحصر به فرد يا جهانشمول؟
هر پديده اجتماعي براي وجود پيدا كردن نيازمند ايجاد بستر و زمينه اجتماعي است و جنبش فمينيسم و يا هر جريان ديگري در فضاي جامعه ارتباط مستقيمي با شرايط و عوامل اجتماعي آن جامعه دارد. اگر قرار است جنبش اعتراض آميز و انتقادي فمينيسم با نسبتي كه با شرايط و ويژگي هاي جامعه غرب دارد، در فضاي ديگري باز توليد شود ابتدا نيازمند ايجاد و شكل گيري بستر اجتماعي و زمينه هاي فكري و فرهنگي متناسب با خود در آن فضا مي باشد. طبيعتا وقتي فمينيسم معلول عوامل و شرايط فكري و اجتماعي جامعه غربي است و نسخه اي براي رهائي زن از شرايط مسموم آن جامعه مي باشد، نمي تواند نسبتي با فضاي جامعه اي داشته باشد كه هيچ كدام از آن شرايط و عوامل امكان و فرصت ظهور نيافته اند. به عبارت ديگر براي تجويز فمينيسم به عنوان نسخه اي رهائي بخش ابتدا مي بايست زمينه هاي فكري و اجتماعي شكل گيري اين پديده را در جوامع ديگر فراهم كرد در غير اين صورت تجويز اين نسخه براي فضاهاي متفاوت ديگر چندان موضوعيتي نخواهد داشت.
جنبش فمينيسم در ايران
ورود جنبش هاي فمينيستي و نهضت دفاع از حقوق زنان در جامعه ما پديده اي متاخر و مربوط به سده اخير است كه پس از وقوع انقلاب اسلامي و در زمان حاضر نيز اين جريان به صورت پر رنگ تر به فعاليت خود ادامه مي دهد. جنبش فمينيسم در ايران را مي توان شاهد مثالي براي عدم تطبيق يك پديده اجتماعي غير بومي با وضعيت بومي يك جامعه دانست. فمينيسم در كشور ما بدون توجه به شرايط متفاوت ما با غرب و به صورت عجولانه و دست و پا شكسته اي به وجود آمد. وقتي به اين پديده در جامعه خود نظر مي كنيم تفاوت بنيادي و عميقي كه منجر به قلب ماهيت غربي آن و تطبيق آن با شرايط بومي كشور ايران اتفاق افتاده باشد را نمي بينيم تا جائي كه به راحتي مي توان ادعا كرد نسخه تجويز شده فمينيستي براي جامعه ايران دقيقا ترجمه و كپي برداري از روي نسخه فمينيستي جوامع غربي است. در ادامه به ذكر چند شاهد مثال در اين رابطه مي پردازيم.
1- نظريه فرهنگي و اجتماعي بودن مقوله جنسيت: يكي از نظريات و بحث هاي محوري كه در مكتب فمينيسم روي آن به شدت تاكيد مي شود بحث تفاوت جنس و جنسيت مي باشد. در اين مبحث اين گونه استدلال مي گردد كه جنس با جنسيت تفاوت دارد از اين جهت كه جنس اشاره به ويژگي هاي زيستي و بيولوژيك افراد بشر دارد اما جنسيت به عنوان سك سازه ي فرهنگي و اجتماعي است كه توسط جامعه و در فرايند جامعه پذيري افراد شكل مي گيرد و هيچ نسبتي با جنس افراد ندارد. جمله معروف سيمون دوبوار فمينيست فرانسوي كه مي گويد " زن متولد نمي شود بلكه ساخته مي شود" مبيين اين مطلب است كه جنسيت افراد توسط جامعه تعيين مي گردد. اين نظريه كه توسط سيمون دوبوار مطرح شده است امروزه محور اصلي و شاه كليد مباحث فمينيستي در كشور ما مي باشد كه بدون هيچ نقد و يا دخل و تصرفي در محافل فكري و آكادميك طرح مي گردد. اين نظريه به منظور تئوريزه كردن تساوي حقوق مرد و زن و رد تفاوت هاي ميان اين دو مطرح مي گردد.
2- دين زدائي و عرفي سازي جامعه: يكي ديگر از ويژگي هاي فمينيسم غربي همان طور كه مطرح شد، اين است كه فمينيسم در يك فضاي سكولار و غير ديني رشد و نمو يافته است و ذاتا پديده اي دين ستيز مي باشد. جنبش فمينيسم در ايران نيز با پيروي از اين جريان در جوامع غربي، به دنبال دين زدائي از جامعه و بي اثر جلوه دادن آموزه هاي دين مبين اسلام در اداره جامعه و احقاق حقوق زنان مي باشد. مخالفت علني با آموزه ديني حجاب و بي اعتنائي و مقابله با اين ارزش در محافل خود، يكي از مصاديق تلاش جريان فمينيستي براي دين زدائي از جامعه مي باشد. از نمونه هاي ديگر اين تقابل مي توان به گرايشات سياسي سكولار سردمداران جنبش فمينيسم در ايران و يا روشنفكران حامي اين جريان اشاره كرد كه با روش هاي متفاوت مخالفت خود را با نظام اسلامي و مقوله ولايت فقيه ابراز داشته اند. اين تلاش ها در حالي صورت مي گيرد كه جريان هاي فمينيستي فعال در كشور ما از اين نكته غفلت مي ورزند كه هويت زن ايراني ساليان سال است كه با دين و مذهب گره خورده است و دين زدائي از ساحت زندگي آنها نه كار آساني است و نه مفيد مي نمايد.
3- خانواده ستيزي: يكي ديگر از ويژگي هاي نظريات فمينيستي به خصوص در نوع ماركسيستي آن، انكار خانواده به عنوان يك نهاد تاثير گذار در انسجام جامعه و جلوه دادن اين نهاد ارزشمند به عنوان مدل كوچكي از جامعه داراي تضاد طبقاتي مي باشد. فمينيست هاي ماركسيست معتقدند همان طور كه اختلاف طبقاتي در جامعه سرمايه داري باعث استثمار طبقه مسلط از طبقه كارگر مي گردد، خانواده نيز در جامعه سرمايه داري مدل كوچك شده اي از اين جامعه است كه در آن مردان به عنوان قشر مسلط و داراي سلطه به استثمار زنان مي پردازند. فمينيست هاي ماركسيست خانواده را نهادي مي دانند كه با جامعه پذير كردن افراد مطابق با ارزش هاي جامعه سرمايه داري به باز توليد و بقاي اين نهاد كمك مي كنند. اين گروه معتقدند براي رهائي زنان از سلطه مردان بايد نهاد خانواده به هر شكل و نوعي كه وجود دارد از بين برود و زندگي اشتراكي مدلي است كه اين گروه آن را براي جايگزيني خانواده توصيه مي كنند. اين مساله در ميان جنبش فمينيستي در ايران نيز وجود دارد. فمينيست هاي ايراني هم خانواده را نهادي مي دانند كه با اجتماعي كردن افراد مطابق با الگوهاي جنسيتي كليشه اي جامعه ايران، در باز توليد نظام پدر سالار نقش موثري ايفا مي كند و اشتراك نگاه و قرابت ايدئولوژيك اين عده با جريان هاي كمونيستي جامعه ما نيز اين مساله را تا حد زيادي روشن مي سازد.
4- مطالبات لذت محورانه و اصالت فرديت: از ديگر ويژگي هاي جنبش انتقادي زنان در غرب مطالبات فرد محور و لذت گرايانه زنانه است كه بر اصل آزادي زنان در روابط جنسي و تلاش براي احقاق حقوق فردي زنان تاكيد دارد. اين عده از طرفداران حقوق زن معتقدند كه همان طور كه مردان در برقراري رابطه جنسي هيچ محدوديتي ندارند و با مشكلاتي نظير حاملگي ناخواسته رو به رو نيستند، زنان نيز مي بايست با قانوني شدن حق سقط جنين به اين آزادي در روابط جنسي نايل گردند. اين مطالبه اگر چه به صورت علني در غرب مطرح شده و به نتيجه نيز رسيده است اما در كشور ايران حساسيت هاي عرفي و مذهبي موجود، مانع از آن شده است كه جنبش دفاع از حقوق زنان به صورت علني اين مطالبه را در ليست مطالبات خود مطرح نمايد و به همين دليل اين مطالبه را در پس پرده مطالبات ديگر خود و به صورت غير علني و بعضا با بروز دادن آن در رفتارها و حوزه شخصي خود، مطرح نموده و به دنبال نهادينه ساختن آن در بطن عمومي جامعه مي باشند.
مواردي كه نشان از ورود جنبش فمينيسم در ايران بدون توجه به شرايط فكري و اجتماعي و فرهنگي اين جامعه دارد بيش از مواردي است كه ذكر آن رفت اما در هر حال با توجه به این نکات باید در نظر داشت که مسئله زنان در دنیا هر چه که باشد موضوع سخن در اینجا زن ایرانی است. زن ایرانی و مسئله آن، با زنان دیگر سرزمین ها تفاوت عمیقی دارد گو اینکه دغدغه ها و اصول مشترکی نیز میان زنان وجود دارد. زن ایرانی و مسئله آن ریشه در فرهنگ، زبان، رسوم و عادات سرزمینی با تاریخ چند هزار ساله دارد و قریب چهارده قرن است که دارائی های تمدنی زن ایرانی با یکی از فربه ترین ادیان جهان آمیزش یافته و در بروز خارجی آن با موجودی انسانی مواجه هستیم به نام " زن ایرانی مسلمان" که برای فهم و شناخت مسئله زنان، ارائه راهکار و برنامه ریزی در جهت حل و رفع آن باید به هر سه جزء این عنوان توجه کرد و غفلت یا تغافل از یکی از این سه جزء و یا فرو کاستن هر کدام به دیگری به حل مسئله زنان چندان کمکی نمی کند. جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران بايد چنان بومی شود که توجه به این سه جزء در تار و پود آن تنیده شده باشد.
فمينيسم ايراني راهي به سوي مدرنيته
با دقت در فعاليت ها و مطالبات جريان دفاع از حقوق زنان در ايران در مي يابيم كه اين جريان همان طور كه خود صريحا به آن اذعان دارد، آرمان شهر خود را در غرب بنا كرده است و ايده آل خود را در برقراري جهاني واحد با حكومت ليبرال دموكراسي مي داند و تلاش در جهت احقاق حقوق زنان با تعريف مدرن آن، گامي است كه اين جنبش به نوبه خود در اين مسير بر مي دارد. جنبش زنان ايران به اذعان سردمدران و بزرگانش، به دنبال بالا كشيدن جايگاه زنان و حقوق آنان نيست بلكه به دنبال تشكيل جامعه انساني و برابر براي همه افراد و برخورداري از آزادي فردي براي تك تك آن ها مي باشد كه اين نوع نگاه و تعريف از جامعه بشري برخواسته از فهم انسان مدرن از جامعه انساني و جايگاه انسان در نظام هستي دارد.
منابع:
آبوت، پاملا و کلروالاس. درآمدی بر جامعه شناسی نگرشهای فمنیستی، مریم خراسانی و حمید احمدی، تهران: مادر
آبوت، پاملا و کلروالاس. جامعه شناسی زنان، منیژه نجم عراقی، تهران: نی
احمدي خراساني، نوشين. زنان زير سايه پدر خوانده ها، تهران: توسعه
تانگ، رزمري. درآمدي جامع بر نظريه هاي فمينيستي، منيژه نجم عراقي. تهران: ني
سايت هاي مدرسه فمينيستي و كمپين يك ميليون امضاء
دیدگاه شما