به گزارش آوای فامنین به نقل ازخبرآنلاین: سه کارشناس و فعال حوزه زنان، در کافهخبر درباره آسیبهای اجتماعی که زنان با آنها مواجهند، هشدار دادند.
آسیبهایی که در حوزه زنان وجود دارند کدامند؟ این آسیبها در سالهای اخیر بیشتر شدهاند یا کمتر؟ ریشه این آسیبها را در کجا باید دید و برای کاهش آنها چه کارهایی باید کرد؟ درباره این سوالات و مواردی از این قبیل معصومه آباد عضو شورای شهر، شیرین احمدنیا جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و توران ولیمراد، فعال زنان و دبیر ائتلاف اسلامی زنان در کافهخبر گفتوگو کردند. گفتوگویی که گاهی هم با نظرات مخالفی همراه بود اما در عین حال در آن بر این تاکید شد که با دادن نقشهای مناسب اجتماعی به زنان و فراهم کردن فرصتهای شغلی میتوان آسیبهایی که زنان در معرض آنها هستند را کاهش داد.
مشروح این میزگرد را می خوانید؛
اخیرا هشدارهایی از طرف بعضی از آسیبشناسان داده میشود مبنی بر زنانه شدن آسیبهای اجتماعی، آمارها نشان میدهد اعتیاد زنان هم رو به افزایش است. به نظر شما چرا در سالهای اخیر، زنان بیشتر با چنین مسائلی مواجه شدهاند؟
ولیمراد: در کنار این که آسیبها و جرایم زیاد شده، مشکلات زنان هم بیشتر شده است. الان افسردگیهای زنان دو برابر شده، بیماریهای روانتنی زیاد شده و اینها نگران کننده است. اگر بخواهیم به موضوعات زنان به طور کلی نگاه کنیم آنچه مشخصا خودش را نشان میدهد این است که مشکل اینجاست که مسائل زنان متولی پاسخگو ندارد. تعریف واحد که آن تعریف در همهجا تاثیرگذار باشد نداریم.
منظورتان از تعریف واحد چیست؟
ولیمراد: یعنی تعریفی که در مجلس همان دنبال شود، در دولت هم همان، در شورای شهر هم همان و ... ما این تعریف واحد را نداریم و این باعث میشود که این مشکلات و آسیبها پیش بیاید. این باعث میشود راهحلهای متضاد مطرح شود. ما الان شورای فرهنگی اجتماعی زنان را داریم که هفت میلیارد هم بودجه دارد. این شورا چه کاری انجام میدهد؟ اگر این شورا تعطیل شود چه اتفاقی میافتد؟ یا حتی معاونت ریاستجمهوری چه کاری برای زنان انجام میدهد؟ هر کدام نگرش خودشان را دارند و این نگرشهای متضاد باعث میشود کاری اتفاق نیفتد.
بنابراین همانطور که گفتم مهمترین مشکلاتی که وجود دارد این است که مسائل زنان در کشور ما متولی ندارد و تعریف واحدی از مسائل زنان نداریم. نهادهای مختلف بودجههای مختلف میگیرند و امکانات گوناگون میگیرند ولی همجهت نیستند که به اتفاق خوبی منجر شود و آنچه زمین میماند مشکلات زنان است. سیاسی شدن مشکلات زنان هم مشکل دیگری است که وجود دارد، ما پیمان بستیم که زنان کفشهای سیاسیشان را دربیاورند و به مسائل زنان به شکل صنفی نگاه کنند. اینطور شد که ائتلاف اسلامی زنان شکل گرفت ولی باز هم میبینیم که وقتی افراد وارد بدنه قدرت میشوند مسائل سیاسی را وارد مسائل زنان میکنند.
این سیاسی نگاه کردن به مسائل زنان در دولتهای مختلف چه تبعاتی داشته؟
آباد: مهمترین آسیبش این است که اولویتهای حزبی وجود دارد و افرادی در مسند کار قرار میگیرند که جریانهای حزبی را تقویت میکنند در حالی که خارج از آن دایره حزبی افراد توانمندی وجود دارد که سالها برای آنها سرمایهگذاری شده و آنها حذف میشوند. این مورد منحصر به جریان خاصی هم نیست و چه در اصلاحات و چه اصولگرایی، این اتفاق میافتد. این موضوع در جریانهای دیگر شاید خیلی خودش را نشان ندهد چون کارها به هر حال انجام میشود اما در حوزه زنان این اتفاق باعث زمین ماندن مطالباتشان میشود و فقط زمان را سپری میکنیم، منابع اقتصادی را صرف میکنیم و اتفاق خاصی نمیافتد.
یک مشکل از پشت نگاه مردانه به مساله زنان نگاه کردن است و مساله دیگری که وجود دارد این است که بعضی از مسائل در نزاع داخلی زنان حل نشده است و اگر حل شود فرصتهای بهتری در اختیار زنان گذاشته میشود. تواناییهای زنان در حوزه فرهنگی و اجتماعی بالاست ولی این تنها کاری نیست که میتوانند انجام دهند. چرا هروقت میخواهیم مشارکت زنان را در جامعه تعریف کنیم فقط به یک بعد آن توجه میکنیم؟ اینطور نیست که مثلا در حوزه برنامهریزی شهری زنان نمیتوانند کار کنند و فقط در امور بهداشتی و فرهنگی باید فعالیت کنند. استعدادهای ظرفیت پنجاه درصدی چطور میخواهد نادیده گرفته شود؟ به اعتقاد من با حفظ کیان خانواده میتوان از این ظرفیت استفاده کرد.
ولیمراد: زنان در کارها مشارکت ندارند چون در فرصتهای تصمیمگیر حضور ندارند. حضور آنها نمایشی است. به مشکلات زنان از نگاه مردان پرداخته میشود در حالی که آنها اصلا از مشکلات زنان خبر ندارند و شاید حتی باعث آنها باشند. در این صورت چطور قرار است مشکلات زنان حل شود؟
خانم احمدنیا نظر شما به عنوان یک جامعهشناس درباره مشکلات زنان در سالهای اخیر و آسیبهای ناشی از آن چیست؟
احمدنیا: ما در سالهای اخیر پیشرفت چشمگیری در باسوادی زنان و تحصیلات دانشگاهیشان داشتهایم و این افزایش آگاهی به همراه خودش انتظاراتی را ایجاد میکند و انتظار میرود که به اشتغال و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی منجر شود و پتانسیل پنجاه درصد کشور به فعل دربیاید. متاسفانه میبینیم که عدم تناسب قابل توجهی وجود دارد و فارغالتحصیلان دانشگاهی زن به همان نسبت ورودشان به عرصه ی تحصیلات دانشگاهی، جذب بازار اشتغال نمیشوند و بنا به آمارهای موجود بیکاری زنان دوبرابر مردان است.
اینها برمیگردد به ذهنیتِ غالبِ کم و بیش سنتی که تداوم داشته و جایگاه اصلی زنان را در خانه میدیده است. این عدم تناسب افزایش سطح تحصیلات و آگاهی زنان با آمار مشارکت اقتصادی شان، سرخوردگیهایی ایجاد میکند چون زنان رشد پیدا کردهاند ولی موانع مختلفی هست که مانع حضور آنها در جامعه میشود. به همین ترتیب حضور زنان را در عرصههای سیاستگذاری، مدیریتی و اجرایی خیلی پایین میبینیم. فقط هم مردان باعث این قضیه نیستند، بلکه نوع تفکر خود زنان هم هست که تاثیر گذار است. مثلا این تفکر که نقش اصلی زن محدود به خانه و خانواده است و زنان مسئولیتی در قبال جامعه ی خود ندارند، و اولویت ها به مادری و همسری خلاصه میشود.
البته اینها بیشتر ذهنیت نسل های قبل است و در نسل های جوان تر که ایده آل ها و ارزش های نوینی در سر دارند، با شوقی که برای حضور فعال در جامعه در میان شان دیده می شود، الان با این سرخوردگیها برای عدم پذیرش شان در فضای کار و فعالیت های شغلی مواجهیم ضمن این که بیکاری با فقر همراه میشود و فقر آسیب اجتماعی به دنبال میآورد. آسیب اجتماعی هم متوجه هر دو جنس است و امروزه دیگر زن و مرد ندارد!
آباد: خانم احمدنیا به موضوع اشتغال اشاره کردند. مساله فرصتهای شغلی یا بیکاری و به تبع آن فقر، پدیدهای جهانی است. بیکاری و فقر پدیدههایی است که دامن کشورهای دیگر را هم گرفته است. ما در کشورمان اگر بخواهیم این موضوع را ساماندهی کنیم، اگر فرصتهای شغلی محدود باشد و در شرایط مساوی یک زن و مرد تحصیلات دانشگاهی داشته باشند و یک فرصت شغلی وجود داشته باشد اولویت با کدام است که برود بیرون از خانه کار کند؟ من فکر میکنم با توجه به ویژگیها و توانمندیهایی که برای ما تعریف شده، ترجیح میدهم من در منزل باشم و همسرم به خارج از منزل برود و اقتصاد خانواده را رونق بدهد. اما این موضوع در جامعه ما به دلایلی مورد اعتراض جامعه زنان است چون جایگاه همسری و مادری از لحاظ ارزشگذاری ارزش ویژهای ندارد در حالی که اینطور نیست و باید به جایگاه ویژه زنان در خانه توجه شود.
احمدنیا: بله بیکاری در تمام کشورها وجود دارد اما این را فراموش نکنیم که نسبت حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در کشورهای دیگر حتی کشورهای همجوار ما بالاتر از میزان حضور زنان در کشور ماست حتی در کشوری مثل امریکا که جامعهای مذهبی تلقی میشود و نقشهای خانوادگی در آنجا پررنگ است. از طرفی به زنها فرصتهایی برای ارتقای تحصیلات داده میشود و در دانشگاهها در بسیاری از رشته ها بیشتر از مردان حضور دارند اما بعد از فارغالتحصیلی چه اتفاقی قرار است برایشان بیفتد؟
اگر قرار است بگوییم اولویت با کار مردان است و زنان باید در خانه بنشینند، پس چرا اجازه داده میشود زنان اینقدر تحصیل کنند؟ اگر قرار است تحصیل کنند تا فقط فرزندپروری بهتری داشته باشند میشد صرفاً برای آنها کلاسهای کوتاه مدت کارگاهی و آموزشی در زمینه فرزندپروری گذاشت. اما این نوعی تناقض است. چرا این همه سرمایه گذاری زیاد می شود برای تحصیل و تربیت یک پزشک زن، بعد این پزشک بنا به اراده همسرش یا چنین اولویتگذاریهایی به نفع مردان در خانه بنشیند؟
آباد: در فرضی که فقط یک فرصت شغلی وجود دارد، اگر قرار باشد شما تصمیمگیرنده باشید، آن فرصت شغلی را به همسرتان نمیدهید؟
احمدنیا: من مبنا را بر شایستهسالاری میگذارم. اگر در چنین شرایطِ فرضی باشیم من و همسرم میبینیم کدامیک از ما منفعت بیشتری به خانواده و جامعه میرساند. نکته این است که تصورات کلیشه ای و قالبی را کنار بگذاریم همانطور که در برخی جوامع غربی حتی برای مرخصی زایمان به هر دو طرف مادر یا پدر این امکان را می دهند که انتخاب کنند کدامیک برای مراقبت از فرزند و گرفتن مرخصی زایمان اقدام کنند و خود ایشان بنا به این که مصلحت شان چیست در این خصوص تصمیم گیری می کنند و در مواردی، این شوهران هستند که در خانه می مانند تا مادر بتواند به فعالیت شغلی اش ادامه بدهد و نفس مادرشدن او و خانواده را از تامین رفاه خانواده بازنداشته باشد.
ولیمراد: این سوالی که خانم آباد مطرح کردند سوال درستی نیست. کشور سرمایههای زیادی دارد و افراد تحصیلکرده هم جزو سرمایههای ملی هستند. مردم از دولت میخواهند که امکانات را در اختیار آنها قرار دهد نه این که بگوییم چون فرصت شغلی وجود ندارد حالا شما انتخاب کنید که یک نفر خانهنشین شود و دیگری شاغل. ضمن این که فرصت شغلی فقط پشت میز نشستن نیست که بخواهیم بگوییم یک فرصت وجود دارد. جامعه باید به سمت کارآفرینی برای تمام افراد برود نه این که کارها فقط کارهای اداری صرف تلقی شوند که محدودیتهای زیادی دارند.
آباد: اگر فرصت شغلی برای همه وجود داشته باشد که خیلی خوب است ولی گاهی باید انتخاب کرد. اگر پذیرفتیم که نبودن فرصتهای شغلی یک پدیده جهانی است و ما هم از آن متاثریم، میشود گفت این محدودیت وجود دارد و باید آن را مدیریت کنیم. من اعتقاد دارم در شرایط بیکاری، فرصتهای شغلی باید در اختیار مردان قرار بگیرد ولی مشکل به اینجا ختم نمیشود. مشکل اینجاست که شرایطی هم برای اشتغال زنان وجود دارد ولی افراد صرفا به خاطر مرد بودن برای آن فرصت شغلی انتخاب میشوند یا این که یک مرد با تواناییهای کمتر بر زن شایستهتر ریاست میکند.
احمدنیا: اصلا من با این جنسیتی کردن فرصتهای شغلی که برای مردان باشد یا برای زنان باشد مخالفم. به نظر من هرکس که لیاقت بیشتری برای انجام آن کار داشت باید آن کار به او سپرده شود. الان در دنیای مدرن این نگاه جنسیتی کنار گذاشته شده است. زنان را در جوامع جدید فارغ از نگاه باروری میبینند و میگویند فرزندآوری نباید مانع تحقق تواناییهای زن به عنوان یک انسان شود. مساله اینجاست که اگر مدیران ما حواسشان به این باشد که وقتی حرف از اشتغال میشود حرف از زن و مرد نیست بلکه بهترین نیرو باید به کار گرفته شود، مشکل حل میشود. البته بهترین نیرو نیز زمانی شکل می گیرد که بستر و زمینه های رشد و توانمندی تک تک انسان ها اعم از زن و مرد فراهم شده باشد.
علاوه بر بیکاری، مهمترین آسیبی که در حوزه زنان در شرایط فعلی باید درباره آن هشدار داده شود و برای آن کاری صورت بگیرد کدام است؟
احمدنیا: مسالهای که هست و باید به آن تاکید کنم که شاید خودش در اذهان به عنوان آسیب شناسایی نشده باشد اما مولد آسیبهای دیگر است، تبعیضی است که درباره زنان وجود دارد و سرخوردگیهای ناشی از آن. لطمه چنین مسالهای هم به فرد وارد میشود و هم به جامعه. نگاه دو گانه به ارزش و توانمندی های زنان و مردان، جامعه را از امکان بهره مندی از نیمی از استعدادها و ظرفیت رشد و پیشرفت آن محروم می کند.
ولیمراد: وقتی کل جامعه به زنان القا کند که تو ابزار جنسی هستی، توقع داریم چه اتفاقی بیفتد؟ من در دیداری که با وزیر کشور داشتم گفتم دختران ما قرار است شبیه چه افرادی شوند؟ گفت پسرانمان قرار است شبیه چه کسی شوند؟ گفتم شبیه شما، شبیه رییسجمهور، سفرا، وزرا، شبیه الگوهای دیگری که برایشان وجود دارد. اما دخترهای ما قرار است شبیه خواهر و مادر و معلم و استادشان شوند چون آسمان ایران را از زنانی که میتوانستند به عنوان ستاره در آن بدرخشند خالی کردهایم و آنها هیچ الگویی ندارند.
رسانهها و فیلمها و قوانین قرار است چه الگوهایی به دختران ما بدهد؟ وزیر زنی که در دولت قبلی داشتیم به چه راحتی از کار کنار گذاشته شد و بعد هم در دولت بعدی با این که آقای روحانی قول داده بود اما این راه را ادامه نداد. همه اینها میتواند باعث سرخوردگی دختران شود و فکر کنند فرصتی برای پیشرفت در اختیارشان قرار داده نمیشود. این آسیبهای اجتماعی که از آنها نام برده میشود مثل بالا رفتن سن ازدواج، افزایش طلاق، خانههای مجردی، ارتباطات خارج از خانواده و... ریشه در جایی دارد که ما ریشه را رها کردهایم و به این معلولها فقط توجه نشان میدهیم. این ریشه همان وجود نداشتن یک نهاد پاسخگو است. الان درباره زنان سرپرست خانوار چه نهادی پاسخگو است؟ نهادهای مختلف برای زنان چه کاری انجام میدهند؟
احمدنیا: با سرخوردگیها برای عدم پذیرش زنان در فضای کار و فعالیتهای شغلی مواجهیم. بیکاری با فقر همراه میشود و فقر آسیب اجتماعی به دنبال میآورد. آسیب اجتماعی هم متوجه هر دو جنس است و امروزه دیگر زن و مرد ندارد.
خانم آباد شورای شهر برای کاهش این آُسیبهای اجتماعی و رسیدگی به مسائل زنان تا به حال چه کاری کرده؟
آباد: هنوز شوراها جایگاه خودشان را به عنوان شورای شهر نتوانستهاند پیدا کنند و بیشتر نهاد نظارتی شهرداری هستند و بر عملکرد شهرداری نظارت میکنند. با توجه به این که شهرداری ماموریتهای فیزیکی و کالبدی را رسیدگی میکند ما سعی کردیم مطالبات زنان و گروههای مختلف اعم از کودکان، جوانان، سالمندان و ... را به طور جداگانه تعریف کنیم و فضاهای اختصاصی را در نظر بگیریم. ازجمله کارهایی که برای زنان شده این است که نزدیک هشتاد هکتار فضای شهری به بوستانهای بانوان اختصاص داده شد که در فضای ویژهای بتوانند فعالیتهای فیزیکی، آموزشی یا هنری داشته باشند که با استقبال خوبی هم روبهرو شد.
کار دیگری هم که انجام شد این بود که فضاهای پرمخاطره و غیرایمن برای زنان شناسایی شد که هم از نظر نورپردازی و هم طراحی شهری آسیبپذیری زنان را بیشتر میکرد. در شورای سوم فضاهای بیدفاع شهری را شناسایی کردیم و مخاطراتی که باعث میشد وجود داشته باشد را برطرف کردیم. یک نکته دیگر این است که قبل از دوره سوم شورا ما ساختاری به نام اداره کل امور بانوان که مختصا به مساله زنان سازمان شهرداری و زنان شهر بپردازد نداشتیم ولی الان در مقیاس محله توانستهایم کانونهایی را برای زنان ایجاد کنیم آن هم با این نگاه که به زنان خانهدار هویتبخشی و اعتباربخشی شود و سطح ارتباطها و تعاملات اجتماعی حداقل در کانونهای محلی وجود داشته باشد و بتوانند تبادل تجارب و افکار داشته باشند و توانمند شوند.
وظیفه دیگری هم که در قانون برای شهرداری تعریف نشده ولی انجام میشود این است که 16 هزار زن سرپرست خانوار تحت عنوان مراکز مهارت آموزی کوثر میروند آموزش میبینند و بعد از این که آموزشهای لازم را برای وارد شدن در چرخه اقتصادی دیدند مستقل میشوند و مانند بهزیستی یا کمیته امداد نیست که دائما وابسته باشند و به لحاظ مالی تامین شوند بلکه توانمند میشوند و شخصی که کارآفرین باشد و بتواند آنها را بیمه کند، آنها را جذب میکند و از شهرداری منفک میشوند. اینها اقدامات خوبی است که با حمایت شورا انجام میشود.
درباره مسائل دیگری که در شهر با آنها مواجهیم و جزو آسیبهای حوزه زنان است چطور؟ درباره مواردی مانند کارتنخوابی، اقامتگاههایی برای دخترانی که از خانه بیرون میآیند، روسپیگری و مسائلی مانند اینها چه کارهایی انجام شده؟
آباد: مساله آسیبهای اجتماعی حلقههای از هم گسیختهای دارد که اجازه نمیدهد این مسائل به طور کلی حل شود. الان سازمانی داریم به نام سازمان بهزیستی که بودجههای خوبی دارد تا بتواند آسیبهای اجتماعی را سامان دهد و از لحاظ قانونی هم اختیاراتی دارد ولی متاسفانه اقداماتی که انجام میدهد مقطعی و غیرتخصصی است و به حل نشدن این مشکلات کمک میکند. از طرف دیگر سازمانهایی وجود دارد که به طور موازی همان کارها را انجام میدهند. کودکان کار و خیابان، اعتیاد، دختران گریزان از خانه و موارد دیگر کاملا به هم پیوسته هستند.
پیش میآید که میرویم دخترانی که از خانه بیرون آمدهاند را در زندان اوین میبینم، بعد او را در مرکز مبارزه با اعتیاد میبینیم، دوباره او را در گرمخانهها میبینیم، یعنی یک چرخه به هم پیوسته است که وجود دارد و باید آن را درست کرد. شهرداری تشکیلاتی را ایجاد کرده به نام گرمخانهها که متکدیان را از سطح شهر برمیدارد و به آنها امکاناتی مانند غذا و حمام میدهد که این میشود اورژانس اجتماعی. بعد از این که آنها را شناسایی کرد، آنها را تحویل بهزیستی میدهد. بهزیستی هم اقداماتی انجام میدهد اما آنها را به صورت مستمر توانمند نمیکند به طوری که هویت کارتنخوابی یا اعتیاد را از دست بدهند و هویت شهروندی جدیدی پیدا کنند. آنها دوباره در موقعیت قبلی قرار میگیرند و این چرخه به همین شکل ادامه پیدا میکند.
بهزیستی گاهی حتی شهرداری را در مقام پاسخگویی قرار میگیرد که چرا این کار را نکردی. اگر قرار است این کار به شهرداری محول شود، بودجه آن را هم بدهند تا این مسئولیت را به طور کامل قبول کند و در قانون هم این موضوع حل شود. اگر میخواهیم این مشکلات حل شود باید یک سازمان از صفر تا صد آن را به عهده بگیرد و متولی آن باشد ولی در این شرایطی که وجود دارد نمیتوان بیشتر از این کاری کرد.
شما شناسنامهدار کردن زنان خیابانی را مطرح کرده بودید، این مساله به کجا رسید؟
آباد: به نظر من اولین گام برای حل یک مشکل شناسایی تعداد افرادی است که درگیر آن هستند تا ببینیم به چه ظرفیتی نیاز داریم تا آن را برطرف کنیم. این که بگوییم اصلا چنین مسالهای وجود ندارد گول زدن خودمان است و فرار از مساله است. این واقعیت تلخ وجود دارد اما راه حل دارد. یکی از راهحلها این است که ما آنها را شناسایی و شناسنامهدار کنیم و درجه آسیب را مشخص کنیم. وقتی یک بیماری وجود داشته باشد باید آن را شناسایی کرد تا بتوان از شیوع آن جلوگیری کرد. درباره این موضوع هم همه به یک اندازه و در یک شرایط نیستند اما ما الان درباره این گروه هیچ اطلاعات دقیق، مدون و مشخصی نداریم.
تا زمانی که از این گروه جرمزدایی نشود و به آنها امکانات ندهیم آنها خودشان را معرفی نمیکنند. ما در چیتگر یا در مرکز پیام یک نظام خودمعرف پیاده کردیم و زنان معتاد خودشان به آنجا میآیند تا به آنها فرصتی داده شود که بتوانند از شرایط بحرانی خارج شوند و بتوانند تصمیمهای درستی بگیرند به جای این که در موقعیتهای بدتری گرفتار شوند. اینها مواردی است که میتواند انجام شود به شرط آن که بخواهیم اصل مساله را قبول کنیم و بدانیم که این مشکل وجود دارد. من این مساله را پیشنهاد دادم ولی نمیدانم به جایی رسید یا نه.
ولیمراد: باید ریشهای به مسائل نگاه کنیم. اگر درختی برگهای پوسیدهای دارد درست است که باید برگها را از بین ببریم ولی در عین حال باید به ریشه هم رسیدگی کنیم وگرنه بقیه برگها هم میپوسد. برای همین است که من اصرار دارم باید مشکلات ریشهای حل شوند. همین مساله زنان تنفروش، متولی ندارد و معلوم نیست چطور باید این مساله حل شود مخصوصا این که فقط به کنار خیابان ایستادن منحصر نمیشود بلکه شکلهای مختلفی به خودش گرفته است.
آباد: تواناییهای زنان در حوزه فرهنگی و اجتماعی بالاست ولی این تنها کاری نیست که میتوانند انجام دهند. چرا هروقت میخواهیم مشارکت زنان را در جامعه تعریف کنیم فقط به یک بعد آن توجه میکنیم؟ اینطور نیست که مثلا در حوزه برنامهریزی شهری زنان نمیتوانند کار کنند و فقط در امور بهداشتی و فرهنگی باید فعالیت کنند. استعدادهای ظرفیت پنجاه درصدی چطور میخواهد نادیده گرفته شود.
چه شکلهایی؟
ولیمراد: یعنی شامل کسانی هم میشود که در فضای مجازی چنین حضورهایی دارند. این مساله الان شاید صرفا به این شکل نباشد که در ازای این کار پول بگیرند بلکه خدمات غیرنقدی میگیرند یا حتی به این که شارژ تلفن بگیرند راضی هستند. قبلا اگر این کار صورت میگرفت برای نیازهای ضروری فرد بود اما الان برای نیازهای غیرضروری است و حتی در کنار ازدواج است.
چه شده که با آن همه حرف و شعار، حالا به جایی رسیدهایم که این موارد وجود دارند؟ باید چه کار کرد؟
ولیمراد: وقتی سلامت خانواده در نهادهای مختلف مورد توجه قرار نمیگیرد، وقتی سلامت رابطه افراد در برنامهریزیها اهمیتی ندارد، امنیت شغلی و امنیت اجتماعی مطرح نمیشود تاثیر خودش را در این موارد میگذارد. ابعاد مختلف حقوقی، اجتماعی، سیاسی و فردی باید در یک راستا باشد. زنان اجازه تحصیل و اشتغال پیدا کنند ولی در قانون نگاه به زن همچنان اینطور است که به او به چشم یک فرد فرودست نفقهبگیر دیده میشود، در حالی که در جامعه اینطور نیست و زنان نقش اقتصادی دارد. این ناهماهنگیها و این ریشهای ندیدن مسائل باعث میشود وضعیت به این شکل باشد.
احمدنیا: زمینه بروز آسیبها را باید نگاه کنیم نه این که درگیر معلولها شویم. فاصلههای بین نسلی ایجاد شده در حال افزایش است، والدین و فرزندان شان زبان مشترک و مفاهمه لازم را دارا نیستند. ارتباطات میان اعضای خانواده تضعیف شده است. والدین در خانوادهها آگاهی های لازم به کاربرد امکانات رسانه ای جدید و همچنین آنچه به عنوان سواد رسانهای می شناسیم ندارند و نمیتوانند بر عملکرد فرزندانشان در عین اینکه از نظر مادی تامینشان می کنند نظارت داشته باشند یا با آنها در زمینه نیازهای شان همدلی کنند.
این فاصله های بین نسلی بسیاری از مشکلات و مخاطرات را تشدید می کند و میتواند زمینه ساز بروز آسیب های جدید شود. هم در سطح فردی باید برای افزایش اعتماد به نفس و خودباوری جوانان به ویژه دختران اقداماتی صورت داد تا از تهدیدها و آسیبهای مختلف در امان باشند و هم در سطح کلان و ساختاری باید زمینه برطرف کردن تبعیض ها و تغییر نگاه به سرمایه های انسانی این جامعه را فراهم کرد. ایجاد فرصتهای مختلف و تغییر قوانین از جمله این موارد است که میتواند به کاهش آسیبهای اجتماعی زنان کمک کند و باید از طرف مسئولان جدی گرفته شود.
دیدگاه شما