آخرین اخبار

9. فروردين 1393 - 10:04   |   کد مطلب: 8207
پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) پس از جنگ جهاني دوم به نام مقابله با شوروي سابق تشکيل گرديد؛ مجموعه‌اي از کشورهاي اروپايي و آمريکا که همگرايي نظامي را راهبرد امنيت دروني و مقابله با تحرکات پيراموني شوروي مي‌دانستند. در جبهه مقابل آنها، شوروي نيز با کشورهاي اروپاي شرقي، پيمان ورشو را ايجاد کرد.

پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) پس از جنگ جهاني دوم به نام مقابله با شوروي سابق تشکيل گرديد؛ مجموعه‌اي از کشورهاي اروپايي و آمريکا که همگرايي نظامي را راهبرد امنيت دروني و مقابله با تحرکات پيراموني شوروي مي‌دانستند. در جبهه مقابل آنها، شوروي نيز با کشورهاي اروپاي شرقي، پيمان ورشو را ايجاد کرد.
پس از فروپاشي شوروي و انحلال ورشو در سال ۱۹۹۰ عملاً زمينه‌اي براي ادامه فعاليت ناتو وجود نداشت حال آنکه غرب، رويايي ديگري را براي ناتو طراحي کرد. راهبرد ناتو از «حافظ امنيت آمريکا و اروپا» به «پليس جهان» تغيير يافت و ناتو در جهت يک‌جانبه‌گرايي غرب در جهان گام برداشت. اقدامات ناتو در حوزه بالکان و سپس جنگ افغانستان را مي‌توان در اين چارچوب مشاهده کرد.
سياست‌هاي ناتو تا بدانجا پيش رفت که در راهبرد جديد خويش حوزه فعاليت ناتو به عرصه‌هاي هسته‌اي، سايبري و امنيت بين‌الملل گسترش يافت به گونه‌اي که بسياري، ناتو را پليس جهان دانسته‌اند که حتي به دنبال جايگزيني به جاي سازمان ملل است. ناتو در حالي در روياي جهاني شدن به سر برده که تلاش کرد تا راهبرد جهاني را اجرايي سازد که براساس آن، ناتو از حالت يکپارچه و متحد خارج شود و به نيروهايي براساس ظرفيت‌هاي مناطق مختلف جهان مبدل گردد.
ناتو به بهانه امنيت بين‌الملل، جلوگيري از تکرار حوادث بالکان، سياست ايجاد يگان‌هاي ويژه در بسياري از کشورهاي جهان را در پيش گرفت. ناتوي غرب آسيا (خاورميانه)، آفريقا (طرح آفريکوم) و... در اين چارچوب تشکيل گرديد.
به عبارتي، ناتو تلاش کرد پايگاه‌هايي را در سراسر جهان ايجاد کند تا در صورت لزوم براي حفظ منافع غرب اقدام کنند چنانکه درباره ليبي از اين گزينه بهره گرفتند.
هر چند که چند پاره شدن ناتو تا حدودي مي‌توانست تحقق‌بخش اهداف آن باشد، اما اين تحرکات با چالش‌هايي همراه شد. نخست آنکه، بسياري از اعضاي ناتو از پرداخت هزينه‌هاي مالي و انساني ناتو خودداري کردند به ويژه اينکه بحران اقتصادي بسياري از کشورهاي اروپايي را فرا گرفت. در اين ميان، افکار عمومي اعضاي کوچک ناتو نيز با استناد به اين اصل که چرا کشورشان بايد هزينه‌هاي مالي و انساني منافع قدرت‌هاي بزرگ ناتو را پرداخت کنند، به مخالفت با حضور کشورشان در مأموريت‌هاي ناتو پرداختند. نکته مهم آن‌که گذشت زمان نقاب از چهره اصلي ناتو برداشت و بر جهانيان آشکار شد که ناتو نه براي صلح و امنيت جهان، بلکه براي حفظ منافع غرب به نظامي‌گري در جهان مي‌پردازد؛ چه در قالب لشکر‌کشي سراسري نظير آنچه در افغانستان و ليبي روي داد و چه به صورت جزئي نظير اقداماتي که ناتو در اعزام نيرو به بسياري از کشورهاي آفريقايي به بهانه آموزش نيروهاي کشورهاي هدف صورت داد.
با توجه به اين شرايط، ناتو عملاً در اجراي اهداف غرب در عرصه جهاني با چالش مواجه شده به ويژه اينکه اختلاف‌هاي دروني اعضا شدت گرفته و نگاه جهاني نيز به ناتو منفي بوده است.
در اين ميان، ناتو براي خروج از اين بن‌بست‌ها و نيز اجراي سياست نظامي‌گري و سلطه بر جهان، به دنبال پياده‌نظامي بوده که ضمن تحقق طرح‌هاي ناتو، مانع از توجه افکار عمومي جهان به تحرکات جهاني ناتو گردد.
ناتو در حالي براي حفظ ظاهر، شعار تلاش براي امنيت و ثبات جهاني را مطرح مي‌سازد که در عمل، چشم به پياده‌نظام خود يعني گروه‌هاي تروريستي دوخته است. ناتو مي‌داند که توان حضور نظامي در جهان به ويژه در کشورهاي اسلامي را ندارد، لذا سعي دارد تا از گروه‌‌هاي داخلي کشورها براي رسيدن به مقاصد خود بهره گيرد. تروريسم، مهم‌ترين ابزار و مولفه ناتو است که از يک سو هزينه‌هاي مالي و انساني ناتو در به آشوب کشيدن کشورها را پرداخت مي‌کند و از سوي ديگر، زمينه‌ساز دخالت ناتو در کشورهاي هدف مي‌شود. بخشي از سياست ناتو را تقسيم‌بندي و گرفتارسازي کشورها به صف‌بندي‌هاي جناحي تشکيل مي‌دهد در حالي که از جريان‌هاي غرب‌گرا براي ايجاد و حفظ منافع ناتو بهره مي‌گيرد، چنانکه در جنگ بالکان از حزب‌ها براي اجراي اين سناريو بهره گرفت. بخش ديگر سياست ناتو پروبال دادن و آزادي عمل براي گروه‌هاي تروريستي و فرقه‌اي، به‌ويژه در کشورهاي اسلامي است که نمود آن را در بحران‌هاي آفريقا و غرب آسيا (خاورميانه) مي‌توان مشاهده کرد.
اين سناريو چنان طراحي شده که گروه‌هاي تروريستي از جمله جريان‌هاي تکفيري و القاعده، از يک سو مخالفان غرب را حذف مي‌‌کنند و از سوي ديگر، با ايجاد فضاي بحراني و آشوب، زمينه را براي تأمين منافع ناتو فراهم مي‌سازند. حال با حضور نظامي گسترده و اعزام نيروي محدود به بهانه آموزش نيروهاي نظامي کشور، هدف نمود عيني اين رفتار را در سوريه مي‌توان مشاهده کرد.
شواهد نشان مي‌دهد که سلطه بر اين کشور، از اصول و روياهاي ناتو است حال آنکه توان اجراي آن را ندارد. ناتو (مجموع اروپا و آمريکا) با استفاده از کشورهاي مرتجع عربي، ترکيه و صهيونيست‌ها به حمايت از گروه‌هاي تروريستي به عنوان پياده‌نظام ناتو پرداخت تا در صورت توان، سرنگوني نظام سوريه را رقم بزنند و يا اينکه، حداقل بخشي از سوريه را تجزيه کنند و در اختيار ناتو قرار دهند؛ رويايي که به دليل وحدت مردم، ارتش و نظام سوريه و نيز بيداري و آمادگي مقاومت منطقه با شکست همراه شد.
رفتارهاي ناتو نشان مي‌دهد که سران اين پيمان نظامي برآنند تا از گروه‌هاي تروريستي به عنوان پياده‌نظامي بهره گيرند که ضمن کاهش هزينه‌هاي مالي و انساني، راه را براي دخالت نظامي محدود و يا گسترده آن فراهم مي‌سازند در حالي که ناتو چهره‌اي بشردوست به خود گرفته و چنان عنوان مي‌کند که دخالتي در امور ندارد و حتي به محکوم‌سازي گروه‌هاي تروريستي مي‌پردازد حال آنکه تروريسم، مولفه و شالوده نوين ناتو براي سلطه بر جهان است که دامنه آن، سراسر جهان را در برمي‌گيرد.

دیدگاه شما

وضع هوای فامنین
عکس ماهواره ای شهرستان فامنین
قیمت روز طلا، سکه و ارز در بازار
پایگاه اطلاع رسانی تامین اجتماعی
فرمانداری فامنین
شهرداری فامنین
کانال تلگرامی آوای فامنین
بازی قیام مختار