آخرین اخبار

20. شهريور 1404 - 9:09   |   کد مطلب: 30023
به مناسبت سالگرد شهید محراب؛
آیت‌الله مدنی ستاره درخشان تبریز
حضرت آیت الله مدنی یکی از ستارگان درخشان آسمان پرنور تبریز است که در ۱۴ عرصه پهلوان بودند و نکته مهم این است که بدانیم چگونه این فضیلت‌ها در یک انسان جمع شده و دشمن غدار و ناپاک چه گنجی را از ما گرفته است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «آوای فامنین» به نقل از ایرنا، خطه تبریز خطه‌ای «اغنی البلاد» از حیث علما است؛ علمایی از این خاک ظهور کرده‌اند که واقعاً بی نظیر هستند این خطه قابلیت داشته که نه فقط در یک عرصه بلکه در عرصه‌های حساس علمی، علمایی بسیار متعمق پرورش دهد. در عرصه تفسیر مانند تبریز نداریم و تا حال تفسیری بر پایه المیزان علامه طباطبایی نوشته نشده است. دکتری از دانشگاه مدینه می گوید «لو لا رفض الطباطبایی لکان تفسیره من احسن التفاسیر الموجوده فی العالم!»

در موضوع فلسفه و عرفان شخصیت بی نظیری مثل علامه محمدتقی جعفری ظهور می‌کند که باید گفت «هیهات ان یاتی الزمان بمثله؛ ان الزمان بمثله لعقیم»

در علم کلام شخصیتی عظیم از تبریز داریم که به خاطر حجاب معاصرت نتوانسته ایم عظمت روحی و علمی او را درک کنیم؛ حتی خود تبریز هم در خصوص این شخصیت به حجاب معاصرت افتاده است و او کسی نیست جز حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی دامت برکاته العالیه. این شخصیت نه تنها در کلام بلکه از اوحدی های زمان در فقه و اصول است.

در دفاع از ولایت و شخصیت آسمانی امیر المومنین(ع) آیا ممکن است کسی مثل علامه عبدالحسین امینی ظهور کند و الغدیر را بنویسد؟ «هیهات ثم هیهات» این مرد بزرگ با تتبعات حیرت آور و خارج از توان انسان عادی آن چنان این کتاب را مستند به اسناد اهل سنت نوشته که تا حال هیچ عالمی از عامه جرات نقد آن را پیدا نکرده است.

حضرت آیت الله مدنی یکی از ستارگان درخشان این آسمان پر نور است. این عالم عامل از نوادر علمای شیعه است. ایشان در ۱۴ عرصه پهلوان بودند که شرح هر کدام از آنها محتاج یک کتاب است. مهم این است که بدانیم چگونه این ۱۴ فضیلت بزرگ در یک انسان جمع شده است و دشمن غدار و ناپاک چه گنجی را از ما گرفته است

قبل از بیان فهرست‌وار ۱۴ فضیلت آن مرد الهی باید دوباره تاکید کرد که هیچ کس نتوانسته این توفیقات در این سطح را در یک جا جمع کند.

عرصه اول، او در اخلاص پهلوان بود. او به سرٓ «الاخلاص سر من اسراری استودعته قلب من احببت من عبادی» رسیده بود. در سَر این بزرگوار سَر سوزنی هوا و هوس نبود. کسی نمی‌تواند یک جایی پیدا کند که او در آنجا از سر هوا هوس تصمیم گرفته باشد. این طور نبود که تدبیر کند که چگونه پیش مردم و در نگاه انسان ها و در قضاوت آنها علو رتبه پیدا بکند. هر کس چند لحظه با او نشست و برخاست داشت، فوراً می فهمید که او اصلاً غیر خدا را نمی بیند. «مستم کن آنچنان که ندانم ز بی‌خودی؛ در عالم خیال که آمد کدام رفت»

او مانند عبد در خدمت آقای سیدعلی قاضی بود. حال آنکه خود شخصیت برجسته‌ و در نجف برای خود یلی بود. او جایگاه علمی بسیار رفیعی در نجف داشت. با این حال در برابر حضرت امام خمینی (ره) مانند عبد بودند و این یعنی اخلاص.

دومین پهلوانی آن شخصیت حماسی این بود که جداً پهلوان شجاعت، غیرت و نترسی بودند. در زمان شاه هر چقدر بلا سر ایشان می‌آوردند اما ذره ای عقب نشینی نمی کرد و ذره ای نمی ترسید و از اصول خود تنازل نمی کرد.

سومین عرصه پهلوانی، پهلوانی در عرصه مدیریت است. انصافاً در بحران و شرارت «خلق مسلمان» اگر غیر از این بزرگوار کسی بود بحران جمع نمی شد.

چهارمین پهلوانی او این بود که ذوب در حضرت امام راحل بود و غیرت فوق العاده به منویات او داشت.

پنجمین عرصه پهلوانی آقای مدنی عبارت است از اینکه در عرصه عرفان، سلوک، بکا، بی‌تابی، بی قراری واقعاً پهلوان بودند. اهالی تبریز هنوز اشک های تکان دهنده او در خطبه های نماز جمعه را فراموش نکرده اند.

ششمین پهلوانی، پهلوانی در ایثار، احسان، امدادرسانی و راه‌اندازی موسسات خیریه بود. سال های متمادی هر وقت از طریق تبلیغ، مبلغی دریافت می کرد تا به نجف می رسید، سراغ مغازه ای می رفت که طلبه ها از آنجا به صورت نسیه مایحتاج خود را دریافت می کردند. او قرض تمام طلبه ها را پرداخت می کرد، در حالی که کسی از این ماجرا اطلاع نداشت. او روزها شیر میدان بود و شب ها برنج و روغن و ... جمع می کرد و به محلات فقیر نشین می رفت و با دست خود آنها را به فقرا می داد و معتقد بود صدقه قبل از اینکه به دست فقیر برسد، به دست خدا می رسد. به تعبیر قرآن «ان الله یاخذ الصدقات»

هفتمین پهلوانی، این است که در حسن خلق و در تسخیر قلوب پهلوان بودند. عنودترین و عصبانی‌ترین افراد را در چند لحظه با نفَس سحرآمیز خود منقاد می کردند.

هشتمین عرصه پهلوانی این که او در تلاش، پهلوان بودند و خسته نمی‌شدند. اخیراً مقام معظم رهبری از جهاد تبیین صحبت می‌کردند. شهید مدنی می‌فرمود «من بعضاً سه ساعت حرف می‌زدم. یکی به من می‌گفت شما خسته نمی‌شوید؟ او از کثرت کار من تعجب می‌کرد! من از ایشان تعجب می‌کردم که به من می‌گفت آیا خسته نمی‌شوید؟» ملاحظه کثرت تبعید او توسط ساواک نشان می دهد که در ادبیات او مفهومی به نام خستگی نبوده است.

نهمین پهلوانی این بود که در این اوصاف جامعیت دارد؛ غالباً انسان عارف که شد، گوشه نشین می‌شود و به میدان نمی‌آید؛ این طور نمی‌شود که یک شخصیت، حماسی باشد، ندا کند، ملت را به میدان بیاورد و طوفان به پا کند. ایشان در مقاطع مختلف کفن پوشیده است او مصداق بارز غیرت علوی بود.

دهمین عرصه پهلوانی اینکه ذوب در انقلاب بود؛ از اولین روزی که حضرت امام(ره) کار خود را آغاز کردند، در کنار امام ایستادند. در خصوصی‌ترین جلساتی که امام(ره) می‌خواست با حکومت عراق برگزار کند برای اینکه آنها سوء استفاده نکنند، چند فرد خاص را با خود همراه می‌کردند که یکی از آنها آقای مدنی بود. همان گونه که در امام(ره) ذوب شده بود، در انقلاب هم به همان اندازه ذوب بود.

یازدهمین عرصه پهلوانی این است که پهلوان تعلیم اخلاق بودند. حضرت امام در طول عمر خود فقط ایشان را معلم اخلاق خطاب کرده اند. من خوب یادم می‌آید در اول انقلاب یک سمینار در مشهد برگزار شده بود که علمای بسیاری در آن نشست جمع شده بودند. بعد از اتمام جلسه، سه نفر را برای میزگرد در تلویزیون دعوت کرده بودند؛ آقای دستغیب، آقای مدنی و آقای مشکینی که هر سه در اخلاق سرآمد و مرد تمام بودند. وقتی مصاحبه به پایان رسید، مجری گفت یکی از عزیزان توصیه اخلاقی به شنونده‌ها بگوید. آقایان مشکینی و دستغیب هر دو اظهار داشتند «وقتی آقای مدنی حضور دارند ما نمی‌توانیم از اخلاق سخن بگوییم!»

دوازدهمین پهلوانی این است که در اشک چشم و در خطابه پهلوان بودند. خطابه‌ای که در آن در کنار استخدام کلمات و به کارگیری صنعت خطابه اشک چشم باشد، غوغا است. آن بزرگوار از نوادری بود که این دو فضیلت را یک جا جمع کرده بود.

سیزدهم عبارت است از اینکه پهلوان صبر و تحمل بود؛ ساواک فشار را به اوج رسانده بود. اهانت ها و جسارت‌های زیادی به ایشان از طرف خلق مسلمان صورت گرفت اما او دریای حلم بود. «دریای فراوان نشود تیره به سنگ؛ عارف چون برنجد تنک آب است هنوز»

چهاردهم، پهلوان در امر به معروف و نهی از منکر بودند؛ کدام عالم دین را می‌توانید مثال بزنید که در زمان شاه آستین خود را بالا زده و کارخانه شراب سازی را ببندد؟ وقتی به آذرشهر می‌آمدند، فرمودند «در کرمانشاه حرفی به من گفته اند که من ناراحت هستم؛ آن هم اینکه به من گفته اند بهترین شراب از آذرشهر می‌آید.» فوراً آمدند و با درایت و با ایستادگی در مقابل ساواک و دربار، آن کارخانه را بستند. آن مرحوم خودش حکم می کرد و خودش حد جاری می کرد؛ به یک مجرم حد می زد و مصداق «لا تاخذکم بهما رافه» بود. در آن حال گریه هم می کردند. سوال کردند پس چرا گریه می کنید؟ فرمود «با خودم می گویم آخر تو انسان بودی، چرا خود را این گونه ضایع و در نگاه خدا ساقط کردی؟»

* امام جمعه اردبیل

دیدگاه شما

وضع هوای فامنین
عکس ماهواره ای شهرستان فامنین
قیمت روز طلا، سکه و ارز در بازار
پایگاه اطلاع رسانی تامین اجتماعی
فرمانداری فامنین
شهرداری فامنین
کانال تلگرامی آوای فامنین
بازی قیام مختار